رمان یادت باشد ۲۱۱
#رمان_یادت_باشد #پارت_دویست_و_یازده
بلند بخونی. فکر کن بین جمعیت ایستادی داری وصیت نامه همسر شهید می خونی!)| وادارم کرد همان شب با صدای بلند ده بار وصیت نامه اش را بخوانم. وقتی تمام شد، دفتر شعرش را خواست. عاشورای همان سال شعر سروده بود. سه بیت از همان اشعار پایین برگه نوشت و تاریخ زد: نوزده آبان ماه ۹۴. زیر تاریخ هم جمله همیشگی «و کفی بالحلم ناصرا» را نوشت و خدا کفایت می کند برای صابران. . همیشه وقتی اوضاع زندگی سخت میشد یا از چیزی ناراحت بود همین جمله را میگفت و آرام می گرفت. موقع نوشتن وصیت نامه خصوصی گفتم: «حمید! شاید من مادر شده باشم. چند جمله ای برای بچه مون بنویس. اگر اسمی هم مد نظر داری یادداشت کن.» همیشه حرف بچه می شد، میگفت: «چون خودم دوقلو هستم، بچه های من دوقلو میشن. فرزانه سیب بخور دوقلوهامون خوشگل بشن.» داخل وصیت نامه برای فرزند پسر دو تا اسم به نیت رسول الله (ص) نوشت: «محمد حسام» و «محمد احسان». خیلی دوست داشت اگر پسردار شدیم مداحی یاد بگیرد و حافظ قرآن باشد. برای دختر هم نام «اسماء» را انتخاب کرده بود. میگفت دوست دارم روز قیامت دخترم را به اسم کنیز فاطمه زهرا صدا کنند. همین اسم ها را داخل برگه جداگانه وسط قرآن روی طاقچه گذاشته بود. پشتش با دست خط خودش نوشته بود: «خدایا فرزندی صالح، سالم، زیبا و باهوش به من عطا کن.» به خط آخر که رسید، گفتم: «عزیزم! معمولا همسران شهدا گله دارن که نتونستن دل سیر همسرشون رو ببینن. آخر وصیت نامه بنویس که اگر شهید شدی اجازه بدن نیم ساعت با پیکر تو تنها باشم.» خودم.....
#مدافع_حرم #شهید_سیاهکالی_مرادی #یادت_باشه #افلاکی_ها
بلند بخونی. فکر کن بین جمعیت ایستادی داری وصیت نامه همسر شهید می خونی!)| وادارم کرد همان شب با صدای بلند ده بار وصیت نامه اش را بخوانم. وقتی تمام شد، دفتر شعرش را خواست. عاشورای همان سال شعر سروده بود. سه بیت از همان اشعار پایین برگه نوشت و تاریخ زد: نوزده آبان ماه ۹۴. زیر تاریخ هم جمله همیشگی «و کفی بالحلم ناصرا» را نوشت و خدا کفایت می کند برای صابران. . همیشه وقتی اوضاع زندگی سخت میشد یا از چیزی ناراحت بود همین جمله را میگفت و آرام می گرفت. موقع نوشتن وصیت نامه خصوصی گفتم: «حمید! شاید من مادر شده باشم. چند جمله ای برای بچه مون بنویس. اگر اسمی هم مد نظر داری یادداشت کن.» همیشه حرف بچه می شد، میگفت: «چون خودم دوقلو هستم، بچه های من دوقلو میشن. فرزانه سیب بخور دوقلوهامون خوشگل بشن.» داخل وصیت نامه برای فرزند پسر دو تا اسم به نیت رسول الله (ص) نوشت: «محمد حسام» و «محمد احسان». خیلی دوست داشت اگر پسردار شدیم مداحی یاد بگیرد و حافظ قرآن باشد. برای دختر هم نام «اسماء» را انتخاب کرده بود. میگفت دوست دارم روز قیامت دخترم را به اسم کنیز فاطمه زهرا صدا کنند. همین اسم ها را داخل برگه جداگانه وسط قرآن روی طاقچه گذاشته بود. پشتش با دست خط خودش نوشته بود: «خدایا فرزندی صالح، سالم، زیبا و باهوش به من عطا کن.» به خط آخر که رسید، گفتم: «عزیزم! معمولا همسران شهدا گله دارن که نتونستن دل سیر همسرشون رو ببینن. آخر وصیت نامه بنویس که اگر شهید شدی اجازه بدن نیم ساعت با پیکر تو تنها باشم.» خودم.....
#مدافع_حرم #شهید_سیاهکالی_مرادی #یادت_باشه #افلاکی_ها
۱۲.۱k
۱۸ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.