پارت2
#پارت2
رمان:ماهــور
همون طور که در حال درست کردن شالم بودم جستی جلوی آینه زدم تا خودم و آنالیز کنم. چشم های خاکستری لب درشت بینی قلمی... خوشگل کی بودم من؟!😜
-اگه قبول می کردی خوشگل من بودی.
برگشتم که زانیار رو دیدم.😳 شکه شده بودم ولی به روی خودم نیاووردم.
یاد حرفی که زد افتادم و از عصبانیت گر گرفتم.😡
-خیله خوب حالا نمی خواد خجالت بکشی.
-خیلی پر رویی...اصلا ببینم از کی تاحالا اینجایی؟😑
-نترس از موقعه ای که شال سرت بود.
-واسه این نمی گم که... بابا کجاس که تو سر خود اومدی تو اتاق من.
همونطور که سرش رو می خاروند گفت: رفت بالا یه کاغذ می خواست برداره بیار...الان میاد تو برو چایی ها رو بیار.
دست دراز کردم و از روی میز اسپری ای برداشتم و پرت کردم سمتش که در رو بست. اسپری خورد به در و افتاد روی زمین. زانیِ عنتر.😒
امیدوارمـ خوشتون بیاد💋
کامنت یادتون نرهـ🎈
ادامه ی پارت در کامنت ها✨😘
رمان:ماهــور
همون طور که در حال درست کردن شالم بودم جستی جلوی آینه زدم تا خودم و آنالیز کنم. چشم های خاکستری لب درشت بینی قلمی... خوشگل کی بودم من؟!😜
-اگه قبول می کردی خوشگل من بودی.
برگشتم که زانیار رو دیدم.😳 شکه شده بودم ولی به روی خودم نیاووردم.
یاد حرفی که زد افتادم و از عصبانیت گر گرفتم.😡
-خیله خوب حالا نمی خواد خجالت بکشی.
-خیلی پر رویی...اصلا ببینم از کی تاحالا اینجایی؟😑
-نترس از موقعه ای که شال سرت بود.
-واسه این نمی گم که... بابا کجاس که تو سر خود اومدی تو اتاق من.
همونطور که سرش رو می خاروند گفت: رفت بالا یه کاغذ می خواست برداره بیار...الان میاد تو برو چایی ها رو بیار.
دست دراز کردم و از روی میز اسپری ای برداشتم و پرت کردم سمتش که در رو بست. اسپری خورد به در و افتاد روی زمین. زانیِ عنتر.😒
امیدوارمـ خوشتون بیاد💋
کامنت یادتون نرهـ🎈
ادامه ی پارت در کامنت ها✨😘
۷.۵k
۱۸ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.