بی تفاوت دست برمیدارم از دنیای تو
بیتفاوت دست برمیدارم از دنیای تو
چند بیت از این غزل را میگذارم جای تو
مینشینم در کنار خاطرات ِ مُردهات
میکشم بیرون خودم را از تب رویای تو
یک جهان دلواپسی را میسپارم دست باد
بی تعلق میشود این من، من ِ شیدای تو
شب که میخابی به مرگ بوسههامان فکر کن
خانهات میسوزد از تنهایی ِ شبهای تو
من همانم ، هیچ تغییری نکردم ، این وسط
گاه خوابش میبرد قلبم که شد رسوای تو
بعد از این خورشید دیگر مثل سابق گرم نیست
خنده میماسد پس از من، بر لب زیبای تو
عشق، گاهی حاصل یک اشتباه مهلک است
میروم پنهان شوم از هجمهی دریای تو
چند بیت از این غزل را میگذارم جای تو
مینشینم در کنار خاطرات ِ مُردهات
میکشم بیرون خودم را از تب رویای تو
یک جهان دلواپسی را میسپارم دست باد
بی تعلق میشود این من، من ِ شیدای تو
شب که میخابی به مرگ بوسههامان فکر کن
خانهات میسوزد از تنهایی ِ شبهای تو
من همانم ، هیچ تغییری نکردم ، این وسط
گاه خوابش میبرد قلبم که شد رسوای تو
بعد از این خورشید دیگر مثل سابق گرم نیست
خنده میماسد پس از من، بر لب زیبای تو
عشق، گاهی حاصل یک اشتباه مهلک است
میروم پنهان شوم از هجمهی دریای تو
۶.۰k
۲۱ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.