پـارت 50
پـارت 50
نشسته بودیم داشتیم فیلم نگاه می کردیم که گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم تیامه گوشی و برداشتم و گفتم:چه عجب یادی از ما کردین؟
تیام:تو که یادی نمیکنی ما مجبوریم زنگ بزنیم
راست میگفت خیلی وقته بهش زنگ نزدم ـ خب ببخشید تیام:باشه حالا خودتو لوس نکن میگما میدونی از کی تیرداد میخواد ازدواج کنه ولی منتظر تو
که برگردی ؟ ـ آره خیلی وقت پیش مامان گفت ولی خب چیکار کنم دانشگاه دارم تیام:هیش حالاکلاس دانشگاشم برا ما میزاره ـ میگما خب چرا عقد نمیکنن حالا واسه یه عقدی من نباشم چی میشه ؟ تیام:تو که تیرداد و میشناسی دوست داره تو هم باشی ـ آخه اینطوری که نمیشه بیخیال خودم باهاش حرف میزنم رازیش میکنم حالا دختره کیه؟ تیام:اگه بگم باور نمیکنی
ـ بگوووو تیام:سپیده ـ واااااااو سپیده اینا که باهم جنگ داشتن تیام:ولی الان عاشق هم شدن اگه بدونی چقدر واسه هم عشوه خرکی میان ـ ولشون کن بزار
خوش باشـن
سپیده دختر داییمه من کلا خانواده مامانم زندن خانواده پدریم همشون به رحمت خدا رفتن تیام:میـ گم چیزه ـ بگو دیگه انقدر مم مم نکن
تیام یه نفس عمیق کشید و گفت:آریانا چطوره خوبه؟
واای آریانا از وقتی که یادم میاد تیام آریانا رو خیلی دوست داره ولی آریانا اصلا متوجه این علاقه نمیشه اگه تیام بفهمه آریانا چه بلاهایی سرش اومده میاد و پرهام و تیکه تیکه میکنه
تیام:الو ترنم قطع شد؟ ـ نه نه هستم آریانا هم خوبه سلام میرسونه
تیام:سلام منم برسون ـ باشه تیام:خب کاری نداری؟ ـ چرا بیا لباسام و بشور
تیام:برو تنبل خانوم خدافز ـ بای بای تی تی
ویکتوریا:کی بود داداشت بود ـ اوهوم ویکتوریا:داداش کوچیکه یا بزرگه
ـ فرقی نداره داداشام دوقلون ویکتوریا:واقـعااا؟؟؟ ـ آره ولی میشه تشخیص داد کدومشون تیامه کدومشون تیرداد چون یکیشون موهاش رنگیه یکیشون مشکی ویکتوریا: چه جالب من میرم یه چیزایی واسه خونه بخرم ـ باشه برو ویکتوریا:بای ـ بای بای از وقتی اومدم پیش ویکتوریا دارم باهاش فارسی حرف میزنم
فارسی و میفهمه ولی خیلی خوب نمیتونه حرف بزنه که اونم داره راه میفته
خب منم یکم بخوابم همونجا رو مبل لم دادم و خوابیدم...
یهو با صدای دری که اومد چشامو باز کردم حتما ویکتوریا تصمیم گرفتم به خاطر تلافی حرف ظهرش یه بلایی سرش بیارم
رفتم تو آشپزخونه و یه پارچ برداشتم و توش و پر کردم از تخم مرغ آرد و سس شکلات دیدم داره صدای در ورودی میاد فوری رفتم پشت در وایسادم در و باز کرد و منم پارچ و خالی کردم و روش و گفتم:بالخره تونستم تلافی کـ...
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا.
با لایـک و کامنـت هاتون بترکونین.
نشسته بودیم داشتیم فیلم نگاه می کردیم که گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم تیامه گوشی و برداشتم و گفتم:چه عجب یادی از ما کردین؟
تیام:تو که یادی نمیکنی ما مجبوریم زنگ بزنیم
راست میگفت خیلی وقته بهش زنگ نزدم ـ خب ببخشید تیام:باشه حالا خودتو لوس نکن میگما میدونی از کی تیرداد میخواد ازدواج کنه ولی منتظر تو
که برگردی ؟ ـ آره خیلی وقت پیش مامان گفت ولی خب چیکار کنم دانشگاه دارم تیام:هیش حالاکلاس دانشگاشم برا ما میزاره ـ میگما خب چرا عقد نمیکنن حالا واسه یه عقدی من نباشم چی میشه ؟ تیام:تو که تیرداد و میشناسی دوست داره تو هم باشی ـ آخه اینطوری که نمیشه بیخیال خودم باهاش حرف میزنم رازیش میکنم حالا دختره کیه؟ تیام:اگه بگم باور نمیکنی
ـ بگوووو تیام:سپیده ـ واااااااو سپیده اینا که باهم جنگ داشتن تیام:ولی الان عاشق هم شدن اگه بدونی چقدر واسه هم عشوه خرکی میان ـ ولشون کن بزار
خوش باشـن
سپیده دختر داییمه من کلا خانواده مامانم زندن خانواده پدریم همشون به رحمت خدا رفتن تیام:میـ گم چیزه ـ بگو دیگه انقدر مم مم نکن
تیام یه نفس عمیق کشید و گفت:آریانا چطوره خوبه؟
واای آریانا از وقتی که یادم میاد تیام آریانا رو خیلی دوست داره ولی آریانا اصلا متوجه این علاقه نمیشه اگه تیام بفهمه آریانا چه بلاهایی سرش اومده میاد و پرهام و تیکه تیکه میکنه
تیام:الو ترنم قطع شد؟ ـ نه نه هستم آریانا هم خوبه سلام میرسونه
تیام:سلام منم برسون ـ باشه تیام:خب کاری نداری؟ ـ چرا بیا لباسام و بشور
تیام:برو تنبل خانوم خدافز ـ بای بای تی تی
ویکتوریا:کی بود داداشت بود ـ اوهوم ویکتوریا:داداش کوچیکه یا بزرگه
ـ فرقی نداره داداشام دوقلون ویکتوریا:واقـعااا؟؟؟ ـ آره ولی میشه تشخیص داد کدومشون تیامه کدومشون تیرداد چون یکیشون موهاش رنگیه یکیشون مشکی ویکتوریا: چه جالب من میرم یه چیزایی واسه خونه بخرم ـ باشه برو ویکتوریا:بای ـ بای بای از وقتی اومدم پیش ویکتوریا دارم باهاش فارسی حرف میزنم
فارسی و میفهمه ولی خیلی خوب نمیتونه حرف بزنه که اونم داره راه میفته
خب منم یکم بخوابم همونجا رو مبل لم دادم و خوابیدم...
یهو با صدای دری که اومد چشامو باز کردم حتما ویکتوریا تصمیم گرفتم به خاطر تلافی حرف ظهرش یه بلایی سرش بیارم
رفتم تو آشپزخونه و یه پارچ برداشتم و توش و پر کردم از تخم مرغ آرد و سس شکلات دیدم داره صدای در ورودی میاد فوری رفتم پشت در وایسادم در و باز کرد و منم پارچ و خالی کردم و روش و گفتم:بالخره تونستم تلافی کـ...
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا.
با لایـک و کامنـت هاتون بترکونین.
۹.۹k
۲۴ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.