امروز که امروز نیست
امروز که امروز نیست
فردا هم نیست
و معلوم نیست کدام یک از روزهای کوفتی ماه های سالهای لعنتی است
من نه میفهمم کی باید بخوابم و کی بیدار شوم
تنها این را میفهمم
که آن گوشه از سرم که به فراموشی سپرده شده بود، زیادی دارد جلب توجه میکند
مثل آن دسته از آدمهایی که به خاطر رودربایستی زیاد نمیتوانیم درست و حسابی از زندگیمان بیندازیمشان بیرون و هر روز کله پوکشان را گرفته و رو مبلمان خانهمان سبز میشوند و آنقدر چرت و پرت میگویند که دلت میخواهد کل قند های قندان را داخل حلقش فرو کنی تا شاید مرگ شیرینی داشته باشد.
میم. ح
فردا هم نیست
و معلوم نیست کدام یک از روزهای کوفتی ماه های سالهای لعنتی است
من نه میفهمم کی باید بخوابم و کی بیدار شوم
تنها این را میفهمم
که آن گوشه از سرم که به فراموشی سپرده شده بود، زیادی دارد جلب توجه میکند
مثل آن دسته از آدمهایی که به خاطر رودربایستی زیاد نمیتوانیم درست و حسابی از زندگیمان بیندازیمشان بیرون و هر روز کله پوکشان را گرفته و رو مبلمان خانهمان سبز میشوند و آنقدر چرت و پرت میگویند که دلت میخواهد کل قند های قندان را داخل حلقش فرو کنی تا شاید مرگ شیرینی داشته باشد.
میم. ح
۸۵۰
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.