پارت 7
پارت 7
بعدم بدون توجه رفت .. یعنی سام سر راهیه !
اعتمادی : بع ... بعدا حرف میزنیم سامیار بیا بریم
سام : صبر کنین
هردوشون از حرکت ایستادن
سام : باید تکلیف ی سری چیزا معلوم شه
اعتمادی : گفتم بعدا
سام : ولی...
رفتن بیرونو درو کوبوندن
سام : چیه توام مثل اونایی ک قرار بود باهام ازدواج کنن واسه پولم و بعد فهمیدن این ثروت مال من نیس تعجب کردی حتما میخوای طلاق بگیری اره ؟ ولی من عمرا طلاقت بدم باید زجر بکشی
نفس : وا .. من چرا باید زجر بکشم بعدشم من اینجا اومدم درس بخونم ن واسه مال و اموال تو اومدم ن واسه زجر کشی افتاد ؟
شاخاش دراومد از طرز حرف زدنم
نفس : با توام افتاااد
سام : خیلی گستاخو پرویی دارم واست
نفس : هه
سام : کوفت بیا اتاقتو بهت نشون بدم
نفس : اههه پس این اتاق کو ی ساعته داره منو میچرخونی دور خونت
سام : صب کن الان میرسیم
طرز حرف زدنش یجوری بود ک ناخواسته ترسیدم
سام : برو تو
نفس : اوکی مرسی ک تا اینجا اومدی هررری
هوی کجاااا میای همینجوری داشت بهم نزدیک میشد تا اینکه خوردم ب ی چیز سفت کمرم نابود شد
سام : خوبه من از دخترای پرو نترس خوشم میاد
نفس : منظور
سام : منظورمو الان میفهمی
با تماس لباش با لبام تازه فهمیدم داره چی میشه هر چی هلش میدادم لامصب تکون نمیخورد مثل چسب میموند
نفس : اهه گمشو اونور
سام : هه تازه اولشه
نفس : توروخدا برو اونور
سام : اخیی عزیزم داری ب دست من از دنیای دخترونت خارج میشی
منی ک تاحالا نشده بود ک گریه کنم ی قطره اشک از چشمام چکید
نفس : گمشووو اونور مرتیکه روانی
سام : اره من روانیم توام باید دوسال این روانیو تحمل کنی میفهمی دوسال باید ب من سرویس بدی
نفس : خفههه شوووو دهنتو ببند عمرا بذارم توئه مریض زندگیمو نابود کنی عمراااا میفهمی
سام : حالا میبینی
بعدم پرتم کرد روی تخت
نفس : گمشو اونور آشغال ما مکه شرط. ....
سام : گل من خودت میگی من روانیم پس قرار مدار نمیشناسم این داشت واسه خودش زر میزد ک من از پایین صدای درو شنیدم یعنی اون لحظه داشتم از خوشحالی بال در میاوردم میدونستم این دنی ی روز ب دردم میخوره ی لحظه حس کردم ک این سام ترسید اما سریع ب خودش اومد و توی جلد سردو یخیه خودش رفت
نفس : درو باز نمیکنید جناب مهندس قلابی
دوباره وحشی شد و خواست سمتم عجوم بیار ک دوباره زنگ خورد
سام : دهنتو میبندی وگرنه خودم میدونم چیکارت کنم
نفس : هیچ غلطی نمیتونی بکنی
سام : اتفاقا میتونم تو الان زن رسمی منی
با این حرفش انگار ی سلطل آب یخ انگار ریختن روم
ی لبخند ژکوند زدو رفت سمت پله ها صدای دنی باعث شد از شک بیام بیرون مگه اینا نرفته بودن اصفحان سرمو از پله ها پایین کردم ببینم چرا برگشتن ک دانیال گفت : داداش شرمنده الان اومدم راستش گوشیمو جا گذاشتم
بعدم بدون توجه رفت .. یعنی سام سر راهیه !
اعتمادی : بع ... بعدا حرف میزنیم سامیار بیا بریم
سام : صبر کنین
هردوشون از حرکت ایستادن
سام : باید تکلیف ی سری چیزا معلوم شه
اعتمادی : گفتم بعدا
سام : ولی...
رفتن بیرونو درو کوبوندن
سام : چیه توام مثل اونایی ک قرار بود باهام ازدواج کنن واسه پولم و بعد فهمیدن این ثروت مال من نیس تعجب کردی حتما میخوای طلاق بگیری اره ؟ ولی من عمرا طلاقت بدم باید زجر بکشی
نفس : وا .. من چرا باید زجر بکشم بعدشم من اینجا اومدم درس بخونم ن واسه مال و اموال تو اومدم ن واسه زجر کشی افتاد ؟
شاخاش دراومد از طرز حرف زدنم
نفس : با توام افتاااد
سام : خیلی گستاخو پرویی دارم واست
نفس : هه
سام : کوفت بیا اتاقتو بهت نشون بدم
نفس : اههه پس این اتاق کو ی ساعته داره منو میچرخونی دور خونت
سام : صب کن الان میرسیم
طرز حرف زدنش یجوری بود ک ناخواسته ترسیدم
سام : برو تو
نفس : اوکی مرسی ک تا اینجا اومدی هررری
هوی کجاااا میای همینجوری داشت بهم نزدیک میشد تا اینکه خوردم ب ی چیز سفت کمرم نابود شد
سام : خوبه من از دخترای پرو نترس خوشم میاد
نفس : منظور
سام : منظورمو الان میفهمی
با تماس لباش با لبام تازه فهمیدم داره چی میشه هر چی هلش میدادم لامصب تکون نمیخورد مثل چسب میموند
نفس : اهه گمشو اونور
سام : هه تازه اولشه
نفس : توروخدا برو اونور
سام : اخیی عزیزم داری ب دست من از دنیای دخترونت خارج میشی
منی ک تاحالا نشده بود ک گریه کنم ی قطره اشک از چشمام چکید
نفس : گمشووو اونور مرتیکه روانی
سام : اره من روانیم توام باید دوسال این روانیو تحمل کنی میفهمی دوسال باید ب من سرویس بدی
نفس : خفههه شوووو دهنتو ببند عمرا بذارم توئه مریض زندگیمو نابود کنی عمراااا میفهمی
سام : حالا میبینی
بعدم پرتم کرد روی تخت
نفس : گمشو اونور آشغال ما مکه شرط. ....
سام : گل من خودت میگی من روانیم پس قرار مدار نمیشناسم این داشت واسه خودش زر میزد ک من از پایین صدای درو شنیدم یعنی اون لحظه داشتم از خوشحالی بال در میاوردم میدونستم این دنی ی روز ب دردم میخوره ی لحظه حس کردم ک این سام ترسید اما سریع ب خودش اومد و توی جلد سردو یخیه خودش رفت
نفس : درو باز نمیکنید جناب مهندس قلابی
دوباره وحشی شد و خواست سمتم عجوم بیار ک دوباره زنگ خورد
سام : دهنتو میبندی وگرنه خودم میدونم چیکارت کنم
نفس : هیچ غلطی نمیتونی بکنی
سام : اتفاقا میتونم تو الان زن رسمی منی
با این حرفش انگار ی سلطل آب یخ انگار ریختن روم
ی لبخند ژکوند زدو رفت سمت پله ها صدای دنی باعث شد از شک بیام بیرون مگه اینا نرفته بودن اصفحان سرمو از پله ها پایین کردم ببینم چرا برگشتن ک دانیال گفت : داداش شرمنده الان اومدم راستش گوشیمو جا گذاشتم
۱۹.۸k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.