تو در یک کلبه جنگلی
تو در یک کلبه جنگلی
و من، یک رود گذران از کنار #کلبه ات... و آنقدر
من تکرار شده بودم که
تو دیگر حتی #صدای من را به #فراموشی سپرده بودی.
تا روزی به این نتیجه رسیدی که
تکرار بس است که شاید در جای دیگری آرام گیری و در دل #جنگل #سفر کردی.
در #سکوت #جنگل زمانی صدای رود برایت تداعی شد... دیگر رود نبود و حالا طنین گامش در گوشَت ناله می کرد.
بازگشتی.
اما #رود مرده بود و دیگر #کلبه ای نبود.
#نازنین_جمشیدی
#رشتیهای_با_فرهنگ
و من، یک رود گذران از کنار #کلبه ات... و آنقدر
من تکرار شده بودم که
تو دیگر حتی #صدای من را به #فراموشی سپرده بودی.
تا روزی به این نتیجه رسیدی که
تکرار بس است که شاید در جای دیگری آرام گیری و در دل #جنگل #سفر کردی.
در #سکوت #جنگل زمانی صدای رود برایت تداعی شد... دیگر رود نبود و حالا طنین گامش در گوشَت ناله می کرد.
بازگشتی.
اما #رود مرده بود و دیگر #کلبه ای نبود.
#نازنین_جمشیدی
#رشتیهای_با_فرهنگ
۶.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.