پارت 17
پارت 17
ساباش : خفه شو دختره ی چش سفید همینجا تا صب از گشنگی بمیررر
من : گمشووووو
درو قفل کردمو روی تخت دراز کشیدم اهنگ بعدت مهراد جم رو گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن
🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵
نمیدونی که چشمات ... دلو بی خونه کرده ...
بعد تو میزنه بارون ..... اخ منو دیوونه کرده ...
جای خالیه دستات .... منو یاد اون حرفات ...
امشبم نیستی تو پیشم .... از مونده فقط عکسات....
بعدت چی میاد به سر قلبم هواییم کردی تو رسما بکن ببر این دلو منه بی عقل چی میخوام مگه از دنیا .. نزاری بری تو تنهام نمیخوام بی تو این دلو .......
اخه بعدت چی میاد به سر قلبم هواییم کردی تو رسما بکن ببر این دلو ....منه بی عقل چی میخوام مگه از دنیا.. نزاری بری تو تنهام نمیخوام بی تو این دلو ..
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
صب با نوری که میخورد تو چشمم بیدار شدم پرده رو کشیدم اووف چقد گشنمه ... درو باز کردم رفتم پایین همه جارو دید زدم ساباش نبود آخییشش برم یه چیزی بخورم در یخچالو باز کردم هرچی دم دست بود برداشتم شروع کردم به خوردن دیدم در باز شد ..
ساباش : خانوم خوشگل من گشنش شده اوخی ..
اخم کردمو به خوردن ادامه دادم. ..
ساباش : سلن امشب عروسی پسرعموم ارشیاس پاشو بریم واست لباس بخریم
من : من نمیام خودت برو
ساباش : نمیشه که نیای تو زنمی اگه نیای پشت سرم حرف میزنن همین که گفتم پاشو حاضرشو بریم
من : گفتم که نمیام من با تو بهشتم نمیرم ..
ساباش : خودانی اما اینم بگم ابجیتم هست
من : چیی ؟
ساباش : اون رفیق اجیت جمره دعوته گفته بابام اینا نیستن بجاش با دوستمو پسر عمه هام میام
من : دروغ میگی !
ساباش : واقعا الان به قیافم میخوره دروغ گفته باشم ؟ بریم اگه نبودن برگرد بیا خونه
من : باشه .. اما .. لباس دارم ..
ساباش : لباسات هیچکدومشون بدرد نمیخورن میریم میخریم
من : تو لباسای منو دید زدی ؟
ساباش : اره دلم خواست زنمی حالا پاشو بدو
من : لازم نکرده
ساباش : لوس نشو دیگه
من : لوس نیسم حالا که اصرار داری یدونه میخرم ..
ساباش : باباتوام چقد کم خرجیااا اون دوس دخترام از خداشون بود بهشون میگفتم بریم خرید اونوقت تو ناز میکنی
من : اولم من دوس دخترت نیسم .. دوم هرزه نیسم .. سوم به پول تو احتیاجی ندارم و ازت چیزی نمیخوام .. و در اخر هیچوقت منو با اونا مقایسه نکن
رفتم بالا حاضرشم مرتیکه خر منو با اون لیوان پلاستیکیا مقایسه میکنه ..
حاضرشدم رفتم پایین
من : حاضرم
ساباش : برو بشین تو ماشین
راه افتادیم سمت مرکز خرید اینقد گشتم تا یه لباس مناسب پیدا کنم یه کت دامن گرفتم یه پیراهنم ساباش بزور قالبم کرد..
ساباش : خفه شو دختره ی چش سفید همینجا تا صب از گشنگی بمیررر
من : گمشووووو
درو قفل کردمو روی تخت دراز کشیدم اهنگ بعدت مهراد جم رو گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن
🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵
نمیدونی که چشمات ... دلو بی خونه کرده ...
بعد تو میزنه بارون ..... اخ منو دیوونه کرده ...
جای خالیه دستات .... منو یاد اون حرفات ...
امشبم نیستی تو پیشم .... از مونده فقط عکسات....
بعدت چی میاد به سر قلبم هواییم کردی تو رسما بکن ببر این دلو منه بی عقل چی میخوام مگه از دنیا .. نزاری بری تو تنهام نمیخوام بی تو این دلو .......
اخه بعدت چی میاد به سر قلبم هواییم کردی تو رسما بکن ببر این دلو ....منه بی عقل چی میخوام مگه از دنیا.. نزاری بری تو تنهام نمیخوام بی تو این دلو ..
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
صب با نوری که میخورد تو چشمم بیدار شدم پرده رو کشیدم اووف چقد گشنمه ... درو باز کردم رفتم پایین همه جارو دید زدم ساباش نبود آخییشش برم یه چیزی بخورم در یخچالو باز کردم هرچی دم دست بود برداشتم شروع کردم به خوردن دیدم در باز شد ..
ساباش : خانوم خوشگل من گشنش شده اوخی ..
اخم کردمو به خوردن ادامه دادم. ..
ساباش : سلن امشب عروسی پسرعموم ارشیاس پاشو بریم واست لباس بخریم
من : من نمیام خودت برو
ساباش : نمیشه که نیای تو زنمی اگه نیای پشت سرم حرف میزنن همین که گفتم پاشو حاضرشو بریم
من : گفتم که نمیام من با تو بهشتم نمیرم ..
ساباش : خودانی اما اینم بگم ابجیتم هست
من : چیی ؟
ساباش : اون رفیق اجیت جمره دعوته گفته بابام اینا نیستن بجاش با دوستمو پسر عمه هام میام
من : دروغ میگی !
ساباش : واقعا الان به قیافم میخوره دروغ گفته باشم ؟ بریم اگه نبودن برگرد بیا خونه
من : باشه .. اما .. لباس دارم ..
ساباش : لباسات هیچکدومشون بدرد نمیخورن میریم میخریم
من : تو لباسای منو دید زدی ؟
ساباش : اره دلم خواست زنمی حالا پاشو بدو
من : لازم نکرده
ساباش : لوس نشو دیگه
من : لوس نیسم حالا که اصرار داری یدونه میخرم ..
ساباش : باباتوام چقد کم خرجیااا اون دوس دخترام از خداشون بود بهشون میگفتم بریم خرید اونوقت تو ناز میکنی
من : اولم من دوس دخترت نیسم .. دوم هرزه نیسم .. سوم به پول تو احتیاجی ندارم و ازت چیزی نمیخوام .. و در اخر هیچوقت منو با اونا مقایسه نکن
رفتم بالا حاضرشم مرتیکه خر منو با اون لیوان پلاستیکیا مقایسه میکنه ..
حاضرشدم رفتم پایین
من : حاضرم
ساباش : برو بشین تو ماشین
راه افتادیم سمت مرکز خرید اینقد گشتم تا یه لباس مناسب پیدا کنم یه کت دامن گرفتم یه پیراهنم ساباش بزور قالبم کرد..
۷.۳k
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.