اگر به من بود
اگر به من بود
تو را در آغوش میگرفتم
و با خود میبردم به سرزمین رویاها
پیشانی ات را میبوسیدم
و تا ابد کنار خود نگه میداشتم
هر روز با بوسه ای تازه از خواب بیدارت کرده
و با چند بیت شعر و یک شاخه گل
به میز صبحانه دعوتت میکردم
و تا رسیدن شب
برایت از عشق و رویاهایم حرف میزدم
و با رسیدن شب تو را مهمان آغوشی میکردم
که مدتهاست تشنه ی حضور توست
بعد تو آرام میخوابیدی
و من تا رسیدن صبح تماشایت میکردم
اما افسوس که تو مرا نمیخواهی
و هیچکدام از اینها نمیشود که نمیشود
#عاشقانه #عاشقانه_ها
تو را در آغوش میگرفتم
و با خود میبردم به سرزمین رویاها
پیشانی ات را میبوسیدم
و تا ابد کنار خود نگه میداشتم
هر روز با بوسه ای تازه از خواب بیدارت کرده
و با چند بیت شعر و یک شاخه گل
به میز صبحانه دعوتت میکردم
و تا رسیدن شب
برایت از عشق و رویاهایم حرف میزدم
و با رسیدن شب تو را مهمان آغوشی میکردم
که مدتهاست تشنه ی حضور توست
بعد تو آرام میخوابیدی
و من تا رسیدن صبح تماشایت میکردم
اما افسوس که تو مرا نمیخواهی
و هیچکدام از اینها نمیشود که نمیشود
#عاشقانه #عاشقانه_ها
۱۵.۴k
۰۳ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.