سازم بشکست آخر از آهنگ صدایت
سازم بشکست آخر از آهنگ صدایت
ای دوست کجایی که دلم کرده هوایت
دیگر تو چرا وا نکنی پنجره ها را
کز راه هوا بوی گل آید ز سرایت
از کوچه ی ما هم چو نسیمی گذری کن
می میرم اگر کم بشود مهر و وفایت
چنگم شود آشفته سه تارم بنوازد
وقتی بسرایم غزلی تازه ، برایت
بی تابم و یک لحظه ی آرام ندارم
بازآ که بیاویزم از آن زلف ، رهایت
حیران شدم ای گل که چرا قدر ندانی
با این همه حسنی که چنین داده خدایت
روزی که عسل ، گوشه ی چشمی بنمایی
برخیزم و یک باره کنم جان به فدایت
ای دوست کجایی که دلم کرده هوایت
دیگر تو چرا وا نکنی پنجره ها را
کز راه هوا بوی گل آید ز سرایت
از کوچه ی ما هم چو نسیمی گذری کن
می میرم اگر کم بشود مهر و وفایت
چنگم شود آشفته سه تارم بنوازد
وقتی بسرایم غزلی تازه ، برایت
بی تابم و یک لحظه ی آرام ندارم
بازآ که بیاویزم از آن زلف ، رهایت
حیران شدم ای گل که چرا قدر ندانی
با این همه حسنی که چنین داده خدایت
روزی که عسل ، گوشه ی چشمی بنمایی
برخیزم و یک باره کنم جان به فدایت
۲۸.۱k
۰۹ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.