'کامنت گیسو کمند Part؛۵۰ بازم بنظرم بلند بودن من مو بلند
'کامنت #گیسو_کمند Part؛۵۰ بازم بنظرم بلند بودن من مو بلند دوست نداشتم فقط بخاطر مامانم و بابام نگهشون داشته بودم و مرطوب کننده ای رو صورتم زدم من باید خیلی خنسردو ریلکس باشم تو لو نرم بسمت عسلی رفتم و گردنبندو به زحمت گردنم کردم ک کلید تو در اتاق چرخید و بسمت در چرخیدم ک ی دختر با موهای هویجی خیلی فر ک با هودی ابی رنگ و شورتک جین زاپ دار پوشیده بود رو دیدم چهره کک مکی و بانمکی داشت با خجالت گقت: گرسنه این
شاخ در اوردم این چه سوالی بود با جدیت بهش نزدیک شدم و گفتم ؛عزیزم من کلن گرسنه نمیشم میدونی بیا ی رازیو بهت بگم قل بده ب کسی نگی سری تکون داد ک با سماجت و لحن ترسناک تری بهش نزدیکتر شدمو گفتم اخه من کلن گوشت خام و خون دار میخورم اگه گرسنه ام بشم .
با وحشت نگام کرد واییی چقدر خنگ بود این زردک ازم دور شدو با پته گفت ؛
یعن ـ...یعن شما ادم خارید
سری تکون دادم نزدیکش شدم ک دو گرفت طبقه پایین هه خنگ ادم خوار اون علیسان خان و هم نوعاشو شمایید
اه بسمت پله ها قدم برداشتم خونه بانمکو شیکی بود اما فرقش این بودکه پر از زرق و برق و چیزایی قیمتی نداشت ساده اما خوشگل و دوستانه بسمت راه پله رفتم اه اما ی عیبش این بود ک همه جا یا دوستای علیسان اقا عکس قاب شده بود یا خود بیشعورشکسی نبود بس چرا کسی نیست چه بهتر میتونم از اینجا راحتر برم بیرون بسمت در خروجی رفتم اما پا برهنه برم !!؟
مرددد ب درو کمدی کناریش نگاه کردم بیخیال بسمت کمد رفتمو بازش کردم ی بوت قهوه ای سوخته ک خیلیم شبیه بوت سربازی بود اما ضریفتر بود و پام کردم و شلوارمم کردم توش و با گذاشتن پام ب بیرون شلیک صدای گوله همان ک دقیقن خورد ب شیشه کنار گوشم و ترکید یخ زدم کلن پشت سرهم جیغ زدم و گوشامو گرفتم خشک شدم و گوشم سوت میکشید دستام شروع کرد ب لرزیدن اگه میخورد بمن چی .....
با عصبانیت و خشم کنترل نشدنی بسمت کسی ک این کارو کرده باشه برگشتم علیسان بود همون مو هویجیه و دو پسرو ی دختر دیگیم بودن ک با تعجب و خنده نگام میکردن الان انگار شاهکار کردن واقعنننن ک بیشعور بی فرهنگا
علیسان موهای کلاغیش ک بزور باندانای مشکی بسته بود اما باز ریحته بود رو پیشونیشو کنار زدو تفنگ شکاریو پایین اورد و سوتی کشیدو گفت ؛واو بچه ها یادم رفته بود بهتون بگم مهمون داری ایشون راپنزل راپنزل اینهاهم دوستاممن ولی خدایی باید بری بخاطر اینکه خطا نزدم شکر کنی ک الان مغزت ترکیدع بود دوستاش سری بم تکون دادن و ریز ریز خندیدن از شدت خشم دستام میلرزید ک بسمتش یورش بردم و یقشو گرفتم و گفتم ؛شما ازجونمن, چی میخاین هانن بسه واقعن چرا پیش بینی نمیشید واقعن مسخره اید نیشخندی زدو و دستای منو از یقش پایین اورد ک تو ی لحضه دستشو قفل پشتش کردم ک دوستاش خاستن نزدیک بشن
شاخ در اوردم این چه سوالی بود با جدیت بهش نزدیک شدم و گفتم ؛عزیزم من کلن گرسنه نمیشم میدونی بیا ی رازیو بهت بگم قل بده ب کسی نگی سری تکون داد ک با سماجت و لحن ترسناک تری بهش نزدیکتر شدمو گفتم اخه من کلن گوشت خام و خون دار میخورم اگه گرسنه ام بشم .
با وحشت نگام کرد واییی چقدر خنگ بود این زردک ازم دور شدو با پته گفت ؛
یعن ـ...یعن شما ادم خارید
سری تکون دادم نزدیکش شدم ک دو گرفت طبقه پایین هه خنگ ادم خوار اون علیسان خان و هم نوعاشو شمایید
اه بسمت پله ها قدم برداشتم خونه بانمکو شیکی بود اما فرقش این بودکه پر از زرق و برق و چیزایی قیمتی نداشت ساده اما خوشگل و دوستانه بسمت راه پله رفتم اه اما ی عیبش این بود ک همه جا یا دوستای علیسان اقا عکس قاب شده بود یا خود بیشعورشکسی نبود بس چرا کسی نیست چه بهتر میتونم از اینجا راحتر برم بیرون بسمت در خروجی رفتم اما پا برهنه برم !!؟
مرددد ب درو کمدی کناریش نگاه کردم بیخیال بسمت کمد رفتمو بازش کردم ی بوت قهوه ای سوخته ک خیلیم شبیه بوت سربازی بود اما ضریفتر بود و پام کردم و شلوارمم کردم توش و با گذاشتن پام ب بیرون شلیک صدای گوله همان ک دقیقن خورد ب شیشه کنار گوشم و ترکید یخ زدم کلن پشت سرهم جیغ زدم و گوشامو گرفتم خشک شدم و گوشم سوت میکشید دستام شروع کرد ب لرزیدن اگه میخورد بمن چی .....
با عصبانیت و خشم کنترل نشدنی بسمت کسی ک این کارو کرده باشه برگشتم علیسان بود همون مو هویجیه و دو پسرو ی دختر دیگیم بودن ک با تعجب و خنده نگام میکردن الان انگار شاهکار کردن واقعنننن ک بیشعور بی فرهنگا
علیسان موهای کلاغیش ک بزور باندانای مشکی بسته بود اما باز ریحته بود رو پیشونیشو کنار زدو تفنگ شکاریو پایین اورد و سوتی کشیدو گفت ؛واو بچه ها یادم رفته بود بهتون بگم مهمون داری ایشون راپنزل راپنزل اینهاهم دوستاممن ولی خدایی باید بری بخاطر اینکه خطا نزدم شکر کنی ک الان مغزت ترکیدع بود دوستاش سری بم تکون دادن و ریز ریز خندیدن از شدت خشم دستام میلرزید ک بسمتش یورش بردم و یقشو گرفتم و گفتم ؛شما ازجونمن, چی میخاین هانن بسه واقعن چرا پیش بینی نمیشید واقعن مسخره اید نیشخندی زدو و دستای منو از یقش پایین اورد ک تو ی لحضه دستشو قفل پشتش کردم ک دوستاش خاستن نزدیک بشن
۶.۵k
۱۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.