غزل غزل دوباره از تو می گویم
غزل غزل دوباره از تو می گویم
نفس نفس حریم وصل تو را می جویم
من از تبار گناهم و سر به پا تقصیر
هوای کوی تو دارم چنین کنم تعبیر
کسی که داغ یتیمان کوفه را می خورد
و شبانه به دوش خویش کیسه نان می برد
کسی که چاه بود همدم نفسهایش
و استخوان به گلو خار بین چشمانش
اگر چه غرق گناهم ولیک اوست رحیم
به ما نگاه کن ای جان چه خوب یا که بدیم
تو ای ستون جهان ای حقیقت هستی
تو از سلاله نوری مرا پدر هستی
نگین سبز نجف پادشاه مظلومان
سلام بر تو علی جان هم از دل و هم جان
عیدتون مبااااااااااااااااارک :)
نفس نفس حریم وصل تو را می جویم
من از تبار گناهم و سر به پا تقصیر
هوای کوی تو دارم چنین کنم تعبیر
کسی که داغ یتیمان کوفه را می خورد
و شبانه به دوش خویش کیسه نان می برد
کسی که چاه بود همدم نفسهایش
و استخوان به گلو خار بین چشمانش
اگر چه غرق گناهم ولیک اوست رحیم
به ما نگاه کن ای جان چه خوب یا که بدیم
تو ای ستون جهان ای حقیقت هستی
تو از سلاله نوری مرا پدر هستی
نگین سبز نجف پادشاه مظلومان
سلام بر تو علی جان هم از دل و هم جان
عیدتون مبااااااااااااااااارک :)
۹۲۶
۲۰ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.