بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحيم
بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحيم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّــدٍ وآل مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ وأهْلِك أَعدَائَهُــــــــــــــم اَجمَعين
به من تبریک بگویید
«هنّئونی هنّئونی ان الله تعالی خصّنی بالنبوة و خصّ اهل بیتی بالامامة؛ به من تبریک بگویید، به من شادباش بگویید، چون خدای تعالی مرا به پیامبری و اهل بیتم را به امامت برگزید».
اینها جملات سراسر شور و شعف پیامبر اعظم(ص) بود که پس از بیان ولایت امام علی علیه السلام در روز غدیر بیان میکردند. الغدیر، ج1، ص513.
سلام عليكم
عيدغدير بر تمامي شيعيان مبارك باد
(ويژه نامه غدير ،شماره4)
آيا منظور "مولي" دوست و ياور است؟
نظرى در معانى مولى
مقدمه حديث سخن پيغمبر صلى الله عليه و آله است كه فرمودند: " الست اولى بكم من انفسكم "
"يعنى آيا من سزاوارتر نيستم بشما از خود شماها"
و مكرر ميفرمودند:
" فمن كنت مولاه فعلى مولاه "، و اين حديث را بكيفيتى كه بيان شد بسيارى از علماء فريقين روايت نموده اند، و از حفاظ اهل سنت و پيشوايان آنان ميتوان به
1-احمد بن حنبل
2- ابن ماجه
3- نسائى
4- شيبانى
5- ابو يعلى
6- طبري
7- ترمذى
8- طحاوى
و ديگر علما
علماء لغت ، از جمله معانى كه براي مولى ذكر نموده اند:
1. سيد
2.امير و سلطان
با اتفاق نظر در معاني مولي و ولي اين دومعني ذكر شده است.
در واقع امير كسى است كه در تعيين برنامه مربوط به نظم جامعه اولى "سزاوارتر" است از اين دو معنى نميتوانيم صرف نظر كنيم و اين دو معنى "امير و سيد" را در اين حديث "حديث غديرخم" جز بعالى ترين مراتب آن و يا دامنه دارترين دواير آن نميتوان منطبق ساخت.
با بررسى در لغت عرب بالغ بر بيست و هفت معنى ميشود كه اراده آن معانى در حديث مزبور امكان "و مناسبت" ندارد مگر آن معنائيكه با اين دو معنى مطابقت داشته باشد و تعدادي از معانى بيست و هفت گانه مولى از اين قرار است:
1- رب "پروردگار"
2- عم
3- ابن عم
4- ابن "فرزند"
5- ابن اخت "خواهرزاده"
6- معتق "آزاد كننده"
7- معتق "آزاد كرده شده
8- عبد "برده و مملوك"
9- مالك
10- تابع "پيرو..
مزيد بر توضيح و بيان مطلب براى شما "خواننده گرامى" شرحى است كه در تذكره سبط ابن جوزى در ص 20 مذكور است، نامبرده بعد از تعداده ده معنى براى مولى و تصريح باينكه معناى دهم مولى "اولى" است، چنين گويد:
و مراد از "مولى" در حديث "غدير" طاعت مخصوص است، پس معناى دهم "كه: اولى است" متعين است و معناى حديث چنين ميشود:
هر كس من اولى با او هستم كه از خودش، پس على عليه السلام اولى بااو است.
حافظ ابوالفرج يحيى بن سعيد ثقفى اصفهانى در كتاب خود مسمى به " مرج البحرين " تصريح باين نموده، چه او اين حديث را بااسناد خود به استادانش روايت نموده و در روايت مزبور چنين گفته است:
پس رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را گرفت و فرمود:
" من كنت وليه و اولى به من نفسه، فعلى وليه " يعنى هر كس، من ولى اويم و اولى "سزاوارتر" با او هستم از خودش، پس على عليه السلام ولى او است. پس دانسته شد كه تمام معانى بازگشت بمعناى دهم "اولي"
و گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز:
" الست اولى بالمومنين من انفسهم " نيز دلالت بر همين معنى دارد، و اين "حديث" نص صريح است در اثبات امامت او "على عليه السلام" و پذيرش طاعت او...
و ابن طلحه شافعى در " مطالب السول " ص 16 تصريح نموده است كه طايفه "از علماء حديث" لفظ "مولى" را در حديث "غدير" حمل بر "اولى" نموده اند، و نظير اين جمله ها "از اعترافات علماء" قريبا نيز در محل خود ان شاء الله بنظر شما خواهد رسيد.
دنباله حديث اين است كه، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: "
اللهم وال من والاه. و عاد من عاداه "
در جمله از طرق حديث بر فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله اين جمله ها نيز افزوده شده: " و انصر من نصره و اخذل من خذله " يا جمله هائى كه متضمن همين معانى است نيز آماده است.
قول رسول خدا صلى الله عليه و آله است به اين شرح:
اى گروه مردم چه امرى شهادت ميدهيد؟ مردم گفتند: شهادت ميدهيم بيگانگى خدا، فرمود بعد از آن بچه؟
گفتند: باينكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است،
فرمود: ولى شما كيست؟
گفتند: خدا و رسولش مولاى مايند، سپس بازوى على عليه السلام را گرفت و او را بپا داشت و فرمود: هر كس، خدا و رسول او مولاى او است، اين مولاى او است.. تا آخر حديث.
اين جمله ها در حديثى كه از روايت جرير رسيده مذكور است، و لفظ روايت رسيده از خود اميرالمومنين عليه السلام و روايت زيد بن ارقم و عامر بن ليلى نيز قريب باين مضمون است، و در لفظ حذيفه بن اسيد بسند صحيح چنين مذكور است:
آيا شما نيستيد كه شهادت ميدهيد بيگانگى خدا و اينكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است؟
تا آنجا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّــدٍ وآل مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ وأهْلِك أَعدَائَهُــــــــــــــم اَجمَعين
به من تبریک بگویید
«هنّئونی هنّئونی ان الله تعالی خصّنی بالنبوة و خصّ اهل بیتی بالامامة؛ به من تبریک بگویید، به من شادباش بگویید، چون خدای تعالی مرا به پیامبری و اهل بیتم را به امامت برگزید».
اینها جملات سراسر شور و شعف پیامبر اعظم(ص) بود که پس از بیان ولایت امام علی علیه السلام در روز غدیر بیان میکردند. الغدیر، ج1، ص513.
سلام عليكم
عيدغدير بر تمامي شيعيان مبارك باد
(ويژه نامه غدير ،شماره4)
آيا منظور "مولي" دوست و ياور است؟
نظرى در معانى مولى
مقدمه حديث سخن پيغمبر صلى الله عليه و آله است كه فرمودند: " الست اولى بكم من انفسكم "
"يعنى آيا من سزاوارتر نيستم بشما از خود شماها"
و مكرر ميفرمودند:
" فمن كنت مولاه فعلى مولاه "، و اين حديث را بكيفيتى كه بيان شد بسيارى از علماء فريقين روايت نموده اند، و از حفاظ اهل سنت و پيشوايان آنان ميتوان به
1-احمد بن حنبل
2- ابن ماجه
3- نسائى
4- شيبانى
5- ابو يعلى
6- طبري
7- ترمذى
8- طحاوى
و ديگر علما
علماء لغت ، از جمله معانى كه براي مولى ذكر نموده اند:
1. سيد
2.امير و سلطان
با اتفاق نظر در معاني مولي و ولي اين دومعني ذكر شده است.
در واقع امير كسى است كه در تعيين برنامه مربوط به نظم جامعه اولى "سزاوارتر" است از اين دو معنى نميتوانيم صرف نظر كنيم و اين دو معنى "امير و سيد" را در اين حديث "حديث غديرخم" جز بعالى ترين مراتب آن و يا دامنه دارترين دواير آن نميتوان منطبق ساخت.
با بررسى در لغت عرب بالغ بر بيست و هفت معنى ميشود كه اراده آن معانى در حديث مزبور امكان "و مناسبت" ندارد مگر آن معنائيكه با اين دو معنى مطابقت داشته باشد و تعدادي از معانى بيست و هفت گانه مولى از اين قرار است:
1- رب "پروردگار"
2- عم
3- ابن عم
4- ابن "فرزند"
5- ابن اخت "خواهرزاده"
6- معتق "آزاد كننده"
7- معتق "آزاد كرده شده
8- عبد "برده و مملوك"
9- مالك
10- تابع "پيرو..
مزيد بر توضيح و بيان مطلب براى شما "خواننده گرامى" شرحى است كه در تذكره سبط ابن جوزى در ص 20 مذكور است، نامبرده بعد از تعداده ده معنى براى مولى و تصريح باينكه معناى دهم مولى "اولى" است، چنين گويد:
و مراد از "مولى" در حديث "غدير" طاعت مخصوص است، پس معناى دهم "كه: اولى است" متعين است و معناى حديث چنين ميشود:
هر كس من اولى با او هستم كه از خودش، پس على عليه السلام اولى بااو است.
حافظ ابوالفرج يحيى بن سعيد ثقفى اصفهانى در كتاب خود مسمى به " مرج البحرين " تصريح باين نموده، چه او اين حديث را بااسناد خود به استادانش روايت نموده و در روايت مزبور چنين گفته است:
پس رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را گرفت و فرمود:
" من كنت وليه و اولى به من نفسه، فعلى وليه " يعنى هر كس، من ولى اويم و اولى "سزاوارتر" با او هستم از خودش، پس على عليه السلام ولى او است. پس دانسته شد كه تمام معانى بازگشت بمعناى دهم "اولي"
و گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز:
" الست اولى بالمومنين من انفسهم " نيز دلالت بر همين معنى دارد، و اين "حديث" نص صريح است در اثبات امامت او "على عليه السلام" و پذيرش طاعت او...
و ابن طلحه شافعى در " مطالب السول " ص 16 تصريح نموده است كه طايفه "از علماء حديث" لفظ "مولى" را در حديث "غدير" حمل بر "اولى" نموده اند، و نظير اين جمله ها "از اعترافات علماء" قريبا نيز در محل خود ان شاء الله بنظر شما خواهد رسيد.
دنباله حديث اين است كه، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: "
اللهم وال من والاه. و عاد من عاداه "
در جمله از طرق حديث بر فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله اين جمله ها نيز افزوده شده: " و انصر من نصره و اخذل من خذله " يا جمله هائى كه متضمن همين معانى است نيز آماده است.
قول رسول خدا صلى الله عليه و آله است به اين شرح:
اى گروه مردم چه امرى شهادت ميدهيد؟ مردم گفتند: شهادت ميدهيم بيگانگى خدا، فرمود بعد از آن بچه؟
گفتند: باينكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است،
فرمود: ولى شما كيست؟
گفتند: خدا و رسولش مولاى مايند، سپس بازوى على عليه السلام را گرفت و او را بپا داشت و فرمود: هر كس، خدا و رسول او مولاى او است، اين مولاى او است.. تا آخر حديث.
اين جمله ها در حديثى كه از روايت جرير رسيده مذكور است، و لفظ روايت رسيده از خود اميرالمومنين عليه السلام و روايت زيد بن ارقم و عامر بن ليلى نيز قريب باين مضمون است، و در لفظ حذيفه بن اسيد بسند صحيح چنين مذكور است:
آيا شما نيستيد كه شهادت ميدهيد بيگانگى خدا و اينكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است؟
تا آنجا
۷.۴k
۲۲ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.