🌼گیسوی شب🌼
🌼گیسوی شب🌼
# پارت هفتاد وهفت
آریا:
میخواستم از پله ها برم پایین
- آریا
با همون اخم برگشتم گلین بود که اومد طرفم وگفت : چی شد حالش چطوره
- مگه من دکترم
از لحن پرخاشگرم ترسید ودوقدم رفت عقب خجالت زده گفت : من نمی دونم گیس....
بهش اخم کردم وتوپیدم بهش وگفتم : دیگه لطفا سراغ من نیاید که گیسو تب داره مریضه یا آمپول داره به من چه
متحیر نگام کرد باخشم خواستم برم دستمو گرفت وگفت : وایسا آریا
نگاهی به دستش انداختم دستشو کشید وگفت : میدونم وقت مناسبی نیس اما...
با صدای در اتاق برگشتم زن عمو بود که با دیدن ما ترسید وگفت : گیسو چیزیش شده
من دیگه نموندم ورفتم پایین عصبی بودم واین دست خودم نبود من آریای نبودم که جلو یه دختر انقده رام بشه اصلا چرا همراه گلین رفتم مسخره بود رفتم اتاقم ودررو بستم دیگه تا خود صبح نتونستم بخوابم قبل از طلوع آفتاب لباس پوشیدم وبا چمدون کوچیکم خیلی آروم طوری که کسی متوجه نشه از خونه زدم بیرون وبا اولین تاکسی راهی فرودگاه شدم نیم ساعت دیگه پرواز داشتم وقت داشتم یه چیزی بخورم گرسنه ام بود رفتم وبرای خودم یه کیک و آبمیوه گرفتمو نشستم رو صندلی ومشغول خوردن شدم
بعدم گوشی ام در آوردم ونگاهی انداختم وخودمو با برنامه های مجازی سرگرم کردم
- ببخشید آقا
سرمو بلند کردم ونگاش کردم یه دختر بود که با لبخند گفت :اون آقا کارتون داره
برگشتم ببینم کی رو میگه دیدم یاشاره خندم گرفته بود لبخندزد واشاره کرد که میاد پیشم با دوتا مرد هم سن خودش داشت حرف می زدرو به دختر گفتم : ممنونم خانم
لبخندی زدوگفت : خواهش می کنم
دختره رفت چند دقیقه بعد یاشار اومد وگفت : چرا بی خبر
- تو از کجا می دونستی میام فرودگاه
یاشار شونه بالا انداخت وگفت بلیط پروازت رو میز بود دیدم منم گفتم بیام تنها نباشی
- دیشب یهویی رفتی چیزی شده بود
چیزی نگفت منم سوال نکردم تا خودش حرف بزنه وقتی ناراحت بود ساکت می شد
- حالا بلیط گیرت اومده ؟
یاشار آروم گفت : آره همون دیشب گرفتم ...میگم گیسو بهتر شد
- نمی دونم
یاشار کلافه پفی کرد وگفت : از فرودگاه متنفرم از قبرستون بدتره
نگاش کردم وگفتم : دل تو هم پره
یاشار نگام کرد وگفت : من مثله تو نیستم آریا زود جوش میارم زود خودمو خالی می کنم نمی تونم چیزی رو اینجا نگه دارم ...مثله این رازی که سالهاست تو دلمه ودیونه ا م کرده ...داغونم کرده
نگاش کردم وگفتم : بهتره آروم باشی یاشار بعدا حرف می زنیم
یاشار نگام کرد وگفت : احساس می کنم تو هم نرمال نیستی البته هیچ وقت نبودی
بهش اخم کردم لبخندی زد وگفت : چیه
- هیچی
شماره پروازمون رو خوندن انقده فکرم مشغول بود متوجه نشدم کی نشستم رو صندلی هواپیما تو فکر بودم ویاشارم خودش رو با خوندن مجله ای سرگرم کرده بودچشام رو بستم
# پارت هفتاد وهفت
آریا:
میخواستم از پله ها برم پایین
- آریا
با همون اخم برگشتم گلین بود که اومد طرفم وگفت : چی شد حالش چطوره
- مگه من دکترم
از لحن پرخاشگرم ترسید ودوقدم رفت عقب خجالت زده گفت : من نمی دونم گیس....
بهش اخم کردم وتوپیدم بهش وگفتم : دیگه لطفا سراغ من نیاید که گیسو تب داره مریضه یا آمپول داره به من چه
متحیر نگام کرد باخشم خواستم برم دستمو گرفت وگفت : وایسا آریا
نگاهی به دستش انداختم دستشو کشید وگفت : میدونم وقت مناسبی نیس اما...
با صدای در اتاق برگشتم زن عمو بود که با دیدن ما ترسید وگفت : گیسو چیزیش شده
من دیگه نموندم ورفتم پایین عصبی بودم واین دست خودم نبود من آریای نبودم که جلو یه دختر انقده رام بشه اصلا چرا همراه گلین رفتم مسخره بود رفتم اتاقم ودررو بستم دیگه تا خود صبح نتونستم بخوابم قبل از طلوع آفتاب لباس پوشیدم وبا چمدون کوچیکم خیلی آروم طوری که کسی متوجه نشه از خونه زدم بیرون وبا اولین تاکسی راهی فرودگاه شدم نیم ساعت دیگه پرواز داشتم وقت داشتم یه چیزی بخورم گرسنه ام بود رفتم وبرای خودم یه کیک و آبمیوه گرفتمو نشستم رو صندلی ومشغول خوردن شدم
بعدم گوشی ام در آوردم ونگاهی انداختم وخودمو با برنامه های مجازی سرگرم کردم
- ببخشید آقا
سرمو بلند کردم ونگاش کردم یه دختر بود که با لبخند گفت :اون آقا کارتون داره
برگشتم ببینم کی رو میگه دیدم یاشاره خندم گرفته بود لبخندزد واشاره کرد که میاد پیشم با دوتا مرد هم سن خودش داشت حرف می زدرو به دختر گفتم : ممنونم خانم
لبخندی زدوگفت : خواهش می کنم
دختره رفت چند دقیقه بعد یاشار اومد وگفت : چرا بی خبر
- تو از کجا می دونستی میام فرودگاه
یاشار شونه بالا انداخت وگفت بلیط پروازت رو میز بود دیدم منم گفتم بیام تنها نباشی
- دیشب یهویی رفتی چیزی شده بود
چیزی نگفت منم سوال نکردم تا خودش حرف بزنه وقتی ناراحت بود ساکت می شد
- حالا بلیط گیرت اومده ؟
یاشار آروم گفت : آره همون دیشب گرفتم ...میگم گیسو بهتر شد
- نمی دونم
یاشار کلافه پفی کرد وگفت : از فرودگاه متنفرم از قبرستون بدتره
نگاش کردم وگفتم : دل تو هم پره
یاشار نگام کرد وگفت : من مثله تو نیستم آریا زود جوش میارم زود خودمو خالی می کنم نمی تونم چیزی رو اینجا نگه دارم ...مثله این رازی که سالهاست تو دلمه ودیونه ا م کرده ...داغونم کرده
نگاش کردم وگفتم : بهتره آروم باشی یاشار بعدا حرف می زنیم
یاشار نگام کرد وگفت : احساس می کنم تو هم نرمال نیستی البته هیچ وقت نبودی
بهش اخم کردم لبخندی زد وگفت : چیه
- هیچی
شماره پروازمون رو خوندن انقده فکرم مشغول بود متوجه نشدم کی نشستم رو صندلی هواپیما تو فکر بودم ویاشارم خودش رو با خوندن مجله ای سرگرم کرده بودچشام رو بستم
۲۲.۲k
۳۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.