🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت247
#جلد_دوم
کمی برام باور نکردنی بود تمام دکترا منو جواب کرده بودن و بچه دار شدنم و احتمالی تقریباً غیرممکن می دونستن اما الان این آزمایش داشت بهم می گفت خدا منو یادش نرفته
درسته که با اهورا قهربودم و دلم ازش شکسته بود اما هرگز به بچه ای که از اون باشه نه نمی گفتم .
دکتر بالاخره سکوت که داشتیم و شکست و گفت
_بله عزیزم حامله ای اونم تو ماه چهارمی
چهار ماهه حامله بودم خودم خبر نداشتم؟
چطور ممکن بود اما خوب که فکر می کردم به خاطر اینکه میدونستم بچه دار نمیشم هرگز دوران عقب افتادگی یا جلو افتادن پریودم و محاسبه نمی کردم برام اهمیتی نداشت همیشه می گفتم چه فرقی می کنه که پریود بشم یا نه وقتی که من اصلاً زن کاملی نیستم و مشکل دارم
اما الان همه چیز دست به دست هم داده بودند که من حاملگی دیگه ای و تجربه کنم چشمامو باز کردم و با تردید رو به دکتر گفتم
خانم دکتر مطمئنید؟
خندید و گفت
_دختر چی داری می گی این بچه چهار ماهشه اونم پسره نگاه کنی خودت میبینی یه بچه کامله چطور متوجه نشدی!
دست و پامو گم کرده بودم خوشحال بودم ناراحت بودم هزارجور حس توی وجودم بود
من حامله بودم بچه ام پسر بود
با بغضی که توی صدام نشسته بود گفتم حامله ؟
همه به من میگفتن نمیتونی اما الان حامله ام !
دکتر چند برگ دستمال کاغذی روی شکمم گذاشت و گفت
_ پاک کن خودتو عزیزم بیا باهم حرف میزنیم
این بچه کاملاً سالمه چهارماهشه جنسیتش پسر هیچ مشکلی هم نداره فقط تنها مشکلی که وجود داره ضعیف بودن بیش از اندازه ی خودته چند کیلویی ؟
چند کیلو بودم نمیدونم از وقتی که از اهورا دور شده بودم هیچ چیزی نمیتونستم بخورم هر چیزی هم که میخورم بالا میاوردم شاید ۵۰ کیلو نمیدونم
رو به دکتر گفتم نمیدونم چند کیلوام ۵۰ یا همین حدودا!
دکتر سری تکون داد و گفت
_خیلی ضعیفی باید خود تقویت کنی این بچه احتیاج داره که چیزای مقوی بخوری به خودت برسی
راستی چرا شوهرت نیومده ؟
شوهرم چرا شوهرم باهام نیومده بود
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خان_زاده
#پارت247
#جلد_دوم
کمی برام باور نکردنی بود تمام دکترا منو جواب کرده بودن و بچه دار شدنم و احتمالی تقریباً غیرممکن می دونستن اما الان این آزمایش داشت بهم می گفت خدا منو یادش نرفته
درسته که با اهورا قهربودم و دلم ازش شکسته بود اما هرگز به بچه ای که از اون باشه نه نمی گفتم .
دکتر بالاخره سکوت که داشتیم و شکست و گفت
_بله عزیزم حامله ای اونم تو ماه چهارمی
چهار ماهه حامله بودم خودم خبر نداشتم؟
چطور ممکن بود اما خوب که فکر می کردم به خاطر اینکه میدونستم بچه دار نمیشم هرگز دوران عقب افتادگی یا جلو افتادن پریودم و محاسبه نمی کردم برام اهمیتی نداشت همیشه می گفتم چه فرقی می کنه که پریود بشم یا نه وقتی که من اصلاً زن کاملی نیستم و مشکل دارم
اما الان همه چیز دست به دست هم داده بودند که من حاملگی دیگه ای و تجربه کنم چشمامو باز کردم و با تردید رو به دکتر گفتم
خانم دکتر مطمئنید؟
خندید و گفت
_دختر چی داری می گی این بچه چهار ماهشه اونم پسره نگاه کنی خودت میبینی یه بچه کامله چطور متوجه نشدی!
دست و پامو گم کرده بودم خوشحال بودم ناراحت بودم هزارجور حس توی وجودم بود
من حامله بودم بچه ام پسر بود
با بغضی که توی صدام نشسته بود گفتم حامله ؟
همه به من میگفتن نمیتونی اما الان حامله ام !
دکتر چند برگ دستمال کاغذی روی شکمم گذاشت و گفت
_ پاک کن خودتو عزیزم بیا باهم حرف میزنیم
این بچه کاملاً سالمه چهارماهشه جنسیتش پسر هیچ مشکلی هم نداره فقط تنها مشکلی که وجود داره ضعیف بودن بیش از اندازه ی خودته چند کیلویی ؟
چند کیلو بودم نمیدونم از وقتی که از اهورا دور شده بودم هیچ چیزی نمیتونستم بخورم هر چیزی هم که میخورم بالا میاوردم شاید ۵۰ کیلو نمیدونم
رو به دکتر گفتم نمیدونم چند کیلوام ۵۰ یا همین حدودا!
دکتر سری تکون داد و گفت
_خیلی ضعیفی باید خود تقویت کنی این بچه احتیاج داره که چیزای مقوی بخوری به خودت برسی
راستی چرا شوهرت نیومده ؟
شوهرم چرا شوهرم باهام نیومده بود
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۹.۹k
۰۴ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.