پارت.دهم
#پارت.دهم
از زبون #سیلدا
2 روز از اون روزا گذشته تقریبا همه چیز و میدونیم و میدونیم اکسو به یه سرزمین فرمانروایی میکنه
رویا:خخخخووووببب...
+زهرمار ترسوندیم
رویا:ببخشید
+بنظرت چیکار کنیم بنظرت اکسو یکم عجیب نمیزنن؟؟
رویا:چرا چرا میزنن مخصوصا اونا لوهانشون
+وات؟؟
رویا:هیچی هیچی من برم اب بخورم نشنمه
+برو بخور به سلامت
رویا:بچه پرو
یه دفعه سهون در و باز کرد اومد تو اتاق من و مبینا پوکر نگاهش کردیم رویا هم علامت سوالی
مبینا:امری؟؟
سهون:امروز قراره بریم یه جایی لیسومان خبر نداره
یه لباسایی رو گرفت جلومون
مبینا:اینا چیه؟؟
سهون:بپوشیدشون برای ساعت 12 شب امشب برید رودخانهی هان منتظرتونیم
مببنا:اوکی خدافز
لباسارو ازش گرفتیم و علامت سوالی نگاه کردیم لباسارو
رویا:لباس من چرا این شکلیه مگه بردم؟؟
+نمیدونم والا لباس منم زیاد خوب نیست
مبینا:ساعت 11:30 لباساتونو بپوشید باید بریم
+اوکی
مشغول پوشیدم لباسا شدیم لباسا رو پوشیدیم سوار ماشین شدیم و رفتیم رودخانهی هان
رسیدیم پیاده شدیم و رفتیم به نردهی پل تکیه و دادم از پشت که حس سردی کردم یه لرز کوچیک کردم هههوووففف چشمامو بستم و باز کردم دیدم که تویه جنگلم
+اینجا کجاست؟؟
یدفعه صدای زوزهی گرگ اومد ترسیدم افتادم زمین
+من اینجا چیکار میکنم؟؟
چشمامو چندبار باز و بست کردم امل برنگشتم
+ننننههههه
از زبون #سیلدا
2 روز از اون روزا گذشته تقریبا همه چیز و میدونیم و میدونیم اکسو به یه سرزمین فرمانروایی میکنه
رویا:خخخخووووببب...
+زهرمار ترسوندیم
رویا:ببخشید
+بنظرت چیکار کنیم بنظرت اکسو یکم عجیب نمیزنن؟؟
رویا:چرا چرا میزنن مخصوصا اونا لوهانشون
+وات؟؟
رویا:هیچی هیچی من برم اب بخورم نشنمه
+برو بخور به سلامت
رویا:بچه پرو
یه دفعه سهون در و باز کرد اومد تو اتاق من و مبینا پوکر نگاهش کردیم رویا هم علامت سوالی
مبینا:امری؟؟
سهون:امروز قراره بریم یه جایی لیسومان خبر نداره
یه لباسایی رو گرفت جلومون
مبینا:اینا چیه؟؟
سهون:بپوشیدشون برای ساعت 12 شب امشب برید رودخانهی هان منتظرتونیم
مببنا:اوکی خدافز
لباسارو ازش گرفتیم و علامت سوالی نگاه کردیم لباسارو
رویا:لباس من چرا این شکلیه مگه بردم؟؟
+نمیدونم والا لباس منم زیاد خوب نیست
مبینا:ساعت 11:30 لباساتونو بپوشید باید بریم
+اوکی
مشغول پوشیدم لباسا شدیم لباسا رو پوشیدیم سوار ماشین شدیم و رفتیم رودخانهی هان
رسیدیم پیاده شدیم و رفتیم به نردهی پل تکیه و دادم از پشت که حس سردی کردم یه لرز کوچیک کردم هههوووففف چشمامو بستم و باز کردم دیدم که تویه جنگلم
+اینجا کجاست؟؟
یدفعه صدای زوزهی گرگ اومد ترسیدم افتادم زمین
+من اینجا چیکار میکنم؟؟
چشمامو چندبار باز و بست کردم امل برنگشتم
+ننننههههه
۱۱.۹k
۱۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.