[بعضی از خیابونا، مثل دفترچه یادداشت می مونن، فقط کافیه د
[بعضی از خیابونا، مثل دفترچه یادداشت می مونن، فقط کافیه دلت گرفته باشه، اونوقت با هر قدمی که برمیداری، از در و دیوار خاطره روی سرت میریزه.
یادمه بهش گفتم؛ اگه یه روز دیدی که دیگه نمیخوای بهم فکر کنی، اشکالی نداره...فقط یه کاری کن نفهمم! دلم نمیخواد حس کنم کسی رو ندارم...من با تَوهُم بودنت هم میتونم زندگی کنم.
بهش گفتم اونی که میره، واسه رفتنش دلیل داره، اما اونی که میمونه، حتی دلیل موندنش رو هم نمیدونه! نذار روزی بیاد که از دیدن خودم توی آینه خجالت بکشم.
یه روز چشم باز کردم و دیدم نیست...از اون روز به بعد دیگه هیچوقت، با هیچکس، توی هیچ خیابونی قدم نزدم...
وقتی کسی ترکت میکنه، تنها نمیره، اعتماد به نفْست رو هم با خودش میبره...☆]
یادمه بهش گفتم؛ اگه یه روز دیدی که دیگه نمیخوای بهم فکر کنی، اشکالی نداره...فقط یه کاری کن نفهمم! دلم نمیخواد حس کنم کسی رو ندارم...من با تَوهُم بودنت هم میتونم زندگی کنم.
بهش گفتم اونی که میره، واسه رفتنش دلیل داره، اما اونی که میمونه، حتی دلیل موندنش رو هم نمیدونه! نذار روزی بیاد که از دیدن خودم توی آینه خجالت بکشم.
یه روز چشم باز کردم و دیدم نیست...از اون روز به بعد دیگه هیچوقت، با هیچکس، توی هیچ خیابونی قدم نزدم...
وقتی کسی ترکت میکنه، تنها نمیره، اعتماد به نفْست رو هم با خودش میبره...☆]
۷.۳k
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.