نامم زن است!
نامم زن است!
زمانی زنده به گورم میکردی، گاه سنگسار...
گاه مرا ضعیفه و زنیکه میخوانی، گاه لَچک به سر
و من از هر "مردی" که تویی مَردترم...
همان وقت که تو عربده میکشی و من به حکم آبروداری پنجره را می بندم!
همان وقت که من درد می کشم و تو پدر می شوی
و باور کن که من از تو مَردترم...
همان وقت که در تاکسی زانویت را به زانویم می سایی و من خودم را جمع میکنم و آهسته می گویم: "آقای راننده لطفاً نگه دار!" و بدتر از آن، این است که می دانم با اعتراض من، تو خواهی گفت: "زنیکه یک چیزی اش می شود!"
و باز من از تو مَردترم...
همان وقت که پیش پاهایم ترمز میزنی و میگویی: "چند؟"
و من رویم را بر می گردانم و تو نمیدانی که دلم چگونه می گرید، گریستنی سخت، دور از اندیشه ی بیمار تو...
و باور کن که همان وقت، درست همان وقت "من" از "تو" مَردترم!!
زن عشق زاید و تو برایش نام انتخاب میکنی، او درد میکشد و تو نگران از اینکه بچه دختر نباشد، او بی خوابی میکشد و تو خواب حوریان بهشتی می بینی، او مادر می شود و همه جا می پرسند: نام پدر؟
هیس! دخترها فریاد نمی زنند!!
زمانی زنده به گورم میکردی، گاه سنگسار...
گاه مرا ضعیفه و زنیکه میخوانی، گاه لَچک به سر
و من از هر "مردی" که تویی مَردترم...
همان وقت که تو عربده میکشی و من به حکم آبروداری پنجره را می بندم!
همان وقت که من درد می کشم و تو پدر می شوی
و باور کن که من از تو مَردترم...
همان وقت که در تاکسی زانویت را به زانویم می سایی و من خودم را جمع میکنم و آهسته می گویم: "آقای راننده لطفاً نگه دار!" و بدتر از آن، این است که می دانم با اعتراض من، تو خواهی گفت: "زنیکه یک چیزی اش می شود!"
و باز من از تو مَردترم...
همان وقت که پیش پاهایم ترمز میزنی و میگویی: "چند؟"
و من رویم را بر می گردانم و تو نمیدانی که دلم چگونه می گرید، گریستنی سخت، دور از اندیشه ی بیمار تو...
و باور کن که همان وقت، درست همان وقت "من" از "تو" مَردترم!!
زن عشق زاید و تو برایش نام انتخاب میکنی، او درد میکشد و تو نگران از اینکه بچه دختر نباشد، او بی خوابی میکشد و تو خواب حوریان بهشتی می بینی، او مادر می شود و همه جا می پرسند: نام پدر؟
هیس! دخترها فریاد نمی زنند!!
۵.۱k
۰۸ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.