عزیــــــــــزِ لحظه های من...
در یادم که می آیی عطـــــر بهار نارنج
می پیچد در جـانم ...
در یاخته های تـــنِ رنجور و خسته ام
عشق می جوشد...
درخشش صدها ستاره به برقِ نگاهم
نمی رسد دستم به نوشتن می رود
واژه ها به صف می شوند
برای سُرودنت ..
عشـــــق...
همین است جاری شدن در
تـــــوو و یادت...
عاشقت بـــــودن...
حـــــالِ خوبیست ...
عزیــــــــــزِ لحظه های من...
در یادم که می آیی عطـــــر بهار نارنج
می پیچد در جـانم ...
در یاخته های تـــنِ رنجور و خسته ام
عشق می جوشد...
درخشش صدها ستاره به برقِ نگاهم
نمی رسد دستم به نوشتن می رود
واژه ها به صف می شوند
برای سُرودنت ..
عشـــــق...
همین است جاری شدن در
تـــــوو و یادت...
عاشقت بـــــودن...
حـــــالِ خوبیست ...
۲.۳k
۰۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.