حتما بخونیدا
#حتما بخونیدا
برای اولین بار عاشقش شدم،عاشق صداش
اولین چیزی که باتمام وجودم حسش کردم اون صدای قشنگش بود که زیرو روم کرد.
گذشت و گذشت حرف زدیم،دعوا کردیم،خندیدیم،گریه کردیم،اونو نمیدونم ولی خودم مجنون شبا 😂
نخندین بهِما خوب چیکار کنم؟دوسش دارم دست خودم که نیست.
هی می رفتیم جلوتر و همه چی جدی تر می شد ولی خوب اونو نمیدونم
هی میترسیدم از اینکه از دستش بدم از اینکه با اون آدما حرف بزنه،بهش حسودی میکردم،به اون آدمای نفرت انگیز که میتونستن صداشو داشته باشن ولی من نه.
حسودی میکردم و هر لحظه ترس از دست دادنش بیشتر میشد تا اینکه یه شب نیومد
یه شب نیومد که انگار تمام وجودم شده بود سونامی
یه شب نیومد ماهم حتی به حالم غصه میخورد و بارون اشکامو پاک میکرد ولی لعنتی کجا بود مگه؟چرا نبود؟
هه
حالش بد شده بود
حس لعنتیم درست بود،وقتی اومد انگار تموم رعد و برقام مردن و جاش اون سبز شد،جاش لبخندش رو لبام سبز شد.
میگفت ضعف کرده موقعه رانندگی،سرش گیج رفته و منم دیوونه تر میشدم
فقط از خدا یه چیز میخواستم جونمو بگیره بده به اون که دیگه بی جونیشو نبینم
گذشت تا شد دوماه
خیلی لحظات قشنگی با بودنش برام خلق کرد طوری که هر مرحله سختی رو با وجودش گذروندم
عاشق صداش بودم هی میگفتم بزار بهت زنگ بزنم نصف شبی با هم حرف بزنیم اون راضی نمی شد آخه نمیخواست کسی بدونه
ولی اصرار های من کلافش کرده بودن تا جایی که توو دستشویی صداشو شنیدم فکر کن😂
خلاصه تمام لحظات شیرین عاشقیمو مدیونشم..
می دونی عاشق موهاشم خیلی قشنگن خرمایی روشن ..
حتی یه بارم رنگشون نکرده..
خیلی دوسشون دارم..
آخه برا خودمه ولی خوشحالیم دوامی نیاورد فقط واسه همون روزا بود.دیگه گذشت و گفت دوستت دارم و این جمله با تمام دروغ بودنش دلمو لرزوند
دیوونش شدم بیشتر.،حتی بیشتر از قبل میخواستمش.
اون لحظه انگار یه لحطه جادویی بود که عشق دروغی مال من شد
ولی دروغشم قشنگ بود.
هر شب تو خواب تصورش می کردم که تو بغلمه و موهاشو ناز می کنم و میبوسم اون زلفایی که بوی رهایی میدن بوی زندگی بوی همون قهوه تلخ بعد هزارتا اتفاق چرت روزمره خستگیمو در می کنه
بهش گفتم بیا یه بازی بکنیم.گفتم بیا مثه خره توو برنامه کلاه قرمزی برعکس حرف بزنیم .
بهش گفتم دوستت دارم.
میدونی چی گفت؟
گفت دروغ میگی.
گفت عشقمون هرگز تموم نمیشه و اینجمله تا ابد تو ذهنم حک شد
هر دفعه بهانه رفتن میکردم ولی با تمام مغرور بودنش نزاشت
ولی نمی دونم دوسم داره یا نه گاهی یه چیزایی ازش میبینم که شک میکنم به عشقش
ولی لبخندش همه تصورمو خراب می کنه.
همه وجودمو میلرزونه
بهش بگین دوسش دارم،عاشقشم شاید حرف شماهارو باور کرد.
شاید فهمید که بخاطرش همه جا موندم .
باشه
فقط برای من
نویسنده:سارا_د
برای اولین بار عاشقش شدم،عاشق صداش
اولین چیزی که باتمام وجودم حسش کردم اون صدای قشنگش بود که زیرو روم کرد.
گذشت و گذشت حرف زدیم،دعوا کردیم،خندیدیم،گریه کردیم،اونو نمیدونم ولی خودم مجنون شبا 😂
نخندین بهِما خوب چیکار کنم؟دوسش دارم دست خودم که نیست.
هی می رفتیم جلوتر و همه چی جدی تر می شد ولی خوب اونو نمیدونم
هی میترسیدم از اینکه از دستش بدم از اینکه با اون آدما حرف بزنه،بهش حسودی میکردم،به اون آدمای نفرت انگیز که میتونستن صداشو داشته باشن ولی من نه.
حسودی میکردم و هر لحظه ترس از دست دادنش بیشتر میشد تا اینکه یه شب نیومد
یه شب نیومد که انگار تمام وجودم شده بود سونامی
یه شب نیومد ماهم حتی به حالم غصه میخورد و بارون اشکامو پاک میکرد ولی لعنتی کجا بود مگه؟چرا نبود؟
هه
حالش بد شده بود
حس لعنتیم درست بود،وقتی اومد انگار تموم رعد و برقام مردن و جاش اون سبز شد،جاش لبخندش رو لبام سبز شد.
میگفت ضعف کرده موقعه رانندگی،سرش گیج رفته و منم دیوونه تر میشدم
فقط از خدا یه چیز میخواستم جونمو بگیره بده به اون که دیگه بی جونیشو نبینم
گذشت تا شد دوماه
خیلی لحظات قشنگی با بودنش برام خلق کرد طوری که هر مرحله سختی رو با وجودش گذروندم
عاشق صداش بودم هی میگفتم بزار بهت زنگ بزنم نصف شبی با هم حرف بزنیم اون راضی نمی شد آخه نمیخواست کسی بدونه
ولی اصرار های من کلافش کرده بودن تا جایی که توو دستشویی صداشو شنیدم فکر کن😂
خلاصه تمام لحظات شیرین عاشقیمو مدیونشم..
می دونی عاشق موهاشم خیلی قشنگن خرمایی روشن ..
حتی یه بارم رنگشون نکرده..
خیلی دوسشون دارم..
آخه برا خودمه ولی خوشحالیم دوامی نیاورد فقط واسه همون روزا بود.دیگه گذشت و گفت دوستت دارم و این جمله با تمام دروغ بودنش دلمو لرزوند
دیوونش شدم بیشتر.،حتی بیشتر از قبل میخواستمش.
اون لحظه انگار یه لحطه جادویی بود که عشق دروغی مال من شد
ولی دروغشم قشنگ بود.
هر شب تو خواب تصورش می کردم که تو بغلمه و موهاشو ناز می کنم و میبوسم اون زلفایی که بوی رهایی میدن بوی زندگی بوی همون قهوه تلخ بعد هزارتا اتفاق چرت روزمره خستگیمو در می کنه
بهش گفتم بیا یه بازی بکنیم.گفتم بیا مثه خره توو برنامه کلاه قرمزی برعکس حرف بزنیم .
بهش گفتم دوستت دارم.
میدونی چی گفت؟
گفت دروغ میگی.
گفت عشقمون هرگز تموم نمیشه و اینجمله تا ابد تو ذهنم حک شد
هر دفعه بهانه رفتن میکردم ولی با تمام مغرور بودنش نزاشت
ولی نمی دونم دوسم داره یا نه گاهی یه چیزایی ازش میبینم که شک میکنم به عشقش
ولی لبخندش همه تصورمو خراب می کنه.
همه وجودمو میلرزونه
بهش بگین دوسش دارم،عاشقشم شاید حرف شماهارو باور کرد.
شاید فهمید که بخاطرش همه جا موندم .
باشه
فقط برای من
نویسنده:سارا_د
۷۳.۴k
۱۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.