گاهي اينقد دلت ميگيره كه حتي صداي بارون ارومت نميكنه و چش
گاهي اينقد دلت ميگيره كه حتي صداي بارون ارومت نميكنه و چشم ديدن خيس شدن پنجره رو نداره حتي اگه چشاتو كه از بس گريه كرده بزور باز كني,نميدونم دل من با هواي باروني ميگيره يا هواي بارونيه كه با دل من ميگيره الان كنار پنجره با چشماي خيس و قلبي كه پر درده و دردشو تو سينه ام حس ميكنم نشستم و بارونم داره به پشت پنجره ميخوره شايد ميخواد با چشام همدردي كنه ,نميدونم ديگه چي بگم الان دلم خيلي ميخواست با اوني كه هميشه هم كلامم بود بحرفم ولي نيست بارونم داره كم كم بند مياد ولي وقتي دوباره گريه من بيشتر ميشه ابرا هم دلشون ب حالم ميسوزه باز پنجره رو خيس ميكنن مرسي كه همشو خوندي درد دله امشبم بود واسه همه شما بچه ها
۴.۷k
۱۲ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.