پارت ۱۸۹ ( بخش اول )
پارت ۱۸۹ ( بخش اول )
#جونگکوک
از خواب پرید و بهوش اومد. نگاهش بهم افتاد. چشمای پر از اشک و قرمزش رو دیدم.
سوفیا: ک..کوکی سالمی؟ 🥺😭 آآآه د..دلم !!😖
من: سوفیا مگه نگفتم توی خونه بمون و بیرون نرو چرا رفتی ؟؟
سوفیا: بهم یه پیامک دادن .. تو رو تهدید کرده بودن ! ترسیدم 🥺 اهع! گفته بودن تو رو کتک میزنن.. دیوونه شدم نمیتونستم یه جا بشینم ... عااا..آاااه اییی دلم !!😖😖
من: شش حرف نزن ! چرا بدون بادیگارد رفتی ؟ چرا تنهایی رفتی ؟
سوفیا: رابطه مون لو رفت درستع؟ ت..تو نباید اینجا باشی !!
من: چه طوری این حرفو میزنی سوفیا 💔🥺 من نمیتونم تنهات بزارم !! ... دستاشو از توی دستام کشید ..
سوفیا: من و تو باهم رابطه ای نداریم !! 😣😭
دیوونه ام کرد محکم بغلش کردم. اه و ناله میکرد...
من: ت..تو نمیفهمی چی میگی !! تا حد مررگ کتک خوردی اونم به خاطر من ! همه جای بدنت کبود شده 😭 صورتت همش زخمه ! تو حالت خوب نیست!!
سوفیا: م.. من از کمپانی میرم ! تنها راهشه !! به خاطر تو !! به خاطر جایگاهت پیش آرمی ها !! باید اینکار رو بکنم !
قلبم رو آتیش زد. چی میگفت.. ای دیوونه فکر کردی پی دی نیم می زاره به اون مرحله برسه .. اون همه چیو درست میکنه!!
سوفیا: برو بیرون کوکی پیشم نمون برو !!
من: چی ؟💔 برم؟ کجا برم ؟ 🥺 نمیتونم .. سوفیا !! چرا اینطوری شدی ! منو از خودت نرون دیوونه ! پی دی نیم همه چیو درست میکنه!!
از روی تخت بلند شد. می خواست بیافته که زیر بغلش رو گرفتم...
سوفیا: برو کوکی به خاطر خودت میگم هیت میخوری!!
من: چه طور میتونی توی این شرایطی که داری اینطوری حرف بزنی؟؟ هیت بخورم ؟؟ خب بخورم به درک اصلا مهم نیست تو برام مهمی!! 😭 هنوز اینو متوجه نشدی؟؟
#جونگکوک
از خواب پرید و بهوش اومد. نگاهش بهم افتاد. چشمای پر از اشک و قرمزش رو دیدم.
سوفیا: ک..کوکی سالمی؟ 🥺😭 آآآه د..دلم !!😖
من: سوفیا مگه نگفتم توی خونه بمون و بیرون نرو چرا رفتی ؟؟
سوفیا: بهم یه پیامک دادن .. تو رو تهدید کرده بودن ! ترسیدم 🥺 اهع! گفته بودن تو رو کتک میزنن.. دیوونه شدم نمیتونستم یه جا بشینم ... عااا..آاااه اییی دلم !!😖😖
من: شش حرف نزن ! چرا بدون بادیگارد رفتی ؟ چرا تنهایی رفتی ؟
سوفیا: رابطه مون لو رفت درستع؟ ت..تو نباید اینجا باشی !!
من: چه طوری این حرفو میزنی سوفیا 💔🥺 من نمیتونم تنهات بزارم !! ... دستاشو از توی دستام کشید ..
سوفیا: من و تو باهم رابطه ای نداریم !! 😣😭
دیوونه ام کرد محکم بغلش کردم. اه و ناله میکرد...
من: ت..تو نمیفهمی چی میگی !! تا حد مررگ کتک خوردی اونم به خاطر من ! همه جای بدنت کبود شده 😭 صورتت همش زخمه ! تو حالت خوب نیست!!
سوفیا: م.. من از کمپانی میرم ! تنها راهشه !! به خاطر تو !! به خاطر جایگاهت پیش آرمی ها !! باید اینکار رو بکنم !
قلبم رو آتیش زد. چی میگفت.. ای دیوونه فکر کردی پی دی نیم می زاره به اون مرحله برسه .. اون همه چیو درست میکنه!!
سوفیا: برو بیرون کوکی پیشم نمون برو !!
من: چی ؟💔 برم؟ کجا برم ؟ 🥺 نمیتونم .. سوفیا !! چرا اینطوری شدی ! منو از خودت نرون دیوونه ! پی دی نیم همه چیو درست میکنه!!
از روی تخت بلند شد. می خواست بیافته که زیر بغلش رو گرفتم...
سوفیا: برو کوکی به خاطر خودت میگم هیت میخوری!!
من: چه طور میتونی توی این شرایطی که داری اینطوری حرف بزنی؟؟ هیت بخورم ؟؟ خب بخورم به درک اصلا مهم نیست تو برام مهمی!! 😭 هنوز اینو متوجه نشدی؟؟
۴۶.۲k
۲۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.