پارت ۱۹۲ ( بخش اول )
پارت ۱۹۲ ( بخش اول )
#جونگکوک
من: ت..تو خیلی بی رحمی !! چه طوری دوریت رو تحمل کنم؟😭
سوفیا: خ..خواهش میکنم 😭 باهام سرد باش ! تورو خدا به حرفام گوش بده جونگ کوک ! نمیخوام ولت کنم نمیخوام از کمپانی برم بیرون ...
یه عالمه گریه میکرد. چه طوری همچین چیزی رو از من میخواست!
من: ح..حتما باهاش می خوابی! بغلش میکنی درسته ؟؟ 💔
سوفیا: جونگ کوک !! اهع😭 من قلبم پیشه توعه ! هر کاری هم کنم تورو دوست خواهم داشت ! من بهش نزدیک نمیشم عاشقش نمیشم قول میدم!! دو ماه !! فقط دوماه تحمل کن نفسم !!
من: ت..تو !! 💔 آآآه 😭 ای خدا چرا باید اینطوری میشد!! نمیدونستم خیلی راحت میتونی این کارا رو بکنی و این حرفا رو بزنی !! من مثل تو نیستم!!
سوفیا: اما جونگ کوک !!
من: باید فکر کنم خیلی هم زیاد ! تنهام بزار ! نه ! من میرم !
با سرعت ازش دور شدم. گریه میکردم. تحملم اومده بود پایین سوار ماشین شدم و با سرعت میروندم. رفتم سمت رود هان همون جایی که سوفیا میخواست خودش رو بکشه ... باد سردی میومد و شب بود تقریبا !! رفتم روی پل و دستامو گذاشتم لبه پل و نگاه منظره میکردم. توی مغزم انگار بمب ترکیده بود. ...
#جونگکوک
من: ت..تو خیلی بی رحمی !! چه طوری دوریت رو تحمل کنم؟😭
سوفیا: خ..خواهش میکنم 😭 باهام سرد باش ! تورو خدا به حرفام گوش بده جونگ کوک ! نمیخوام ولت کنم نمیخوام از کمپانی برم بیرون ...
یه عالمه گریه میکرد. چه طوری همچین چیزی رو از من میخواست!
من: ح..حتما باهاش می خوابی! بغلش میکنی درسته ؟؟ 💔
سوفیا: جونگ کوک !! اهع😭 من قلبم پیشه توعه ! هر کاری هم کنم تورو دوست خواهم داشت ! من بهش نزدیک نمیشم عاشقش نمیشم قول میدم!! دو ماه !! فقط دوماه تحمل کن نفسم !!
من: ت..تو !! 💔 آآآه 😭 ای خدا چرا باید اینطوری میشد!! نمیدونستم خیلی راحت میتونی این کارا رو بکنی و این حرفا رو بزنی !! من مثل تو نیستم!!
سوفیا: اما جونگ کوک !!
من: باید فکر کنم خیلی هم زیاد ! تنهام بزار ! نه ! من میرم !
با سرعت ازش دور شدم. گریه میکردم. تحملم اومده بود پایین سوار ماشین شدم و با سرعت میروندم. رفتم سمت رود هان همون جایی که سوفیا میخواست خودش رو بکشه ... باد سردی میومد و شب بود تقریبا !! رفتم روی پل و دستامو گذاشتم لبه پل و نگاه منظره میکردم. توی مغزم انگار بمب ترکیده بود. ...
۴۱.۷k
۲۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.