..
عشق هرگز آنچه می گفتند نیست
بندِ قلبم پاره و دستم به جایی بند نیست
حجمِ دلتنگی به هم می ریزد حتی سنگ را
هیچ کس درجنگِ بااحساس قدرتمند نیست
از درون می پوسم و با بغض درگیرم ولی
روی لب های پر از دردم بجز لبخند نیست
تیشه در دستم به جان کوچه ها افتاده ام
با وجودِ اینکه شیرین از دلم دل کند، نیست
دکترم تشخیص داده : عاشقم ، حالم بد است
چاره ام آن نسخه که تجویزمی کردند نیست
حالِ من با دستِ تو شاید کمی بهتر شود
نبضِ من جزبند کفشت جای دیگربند نیست
بعدِ مرگِ مغزی ام قلبِ مرا اهدا کنید
گرچه این قلبِ شکسته قابلِ پیوند نیست
بندِ قلبم پاره و دستم به جایی بند نیست
حجمِ دلتنگی به هم می ریزد حتی سنگ را
هیچ کس درجنگِ بااحساس قدرتمند نیست
از درون می پوسم و با بغض درگیرم ولی
روی لب های پر از دردم بجز لبخند نیست
تیشه در دستم به جان کوچه ها افتاده ام
با وجودِ اینکه شیرین از دلم دل کند، نیست
دکترم تشخیص داده : عاشقم ، حالم بد است
چاره ام آن نسخه که تجویزمی کردند نیست
حالِ من با دستِ تو شاید کمی بهتر شود
نبضِ من جزبند کفشت جای دیگربند نیست
بعدِ مرگِ مغزی ام قلبِ مرا اهدا کنید
گرچه این قلبِ شکسته قابلِ پیوند نیست
۶۸.۹k
۱۵ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.