*
*
احساسات منفی مانند اضطراب، خشم، غم، افسردگی و... نشانههای هشدار هستند اما اگر شما با روشهای مقابلهای مثل انکار، اجتناب و سرکوب جلوی آنها را بگیرید و آنها را خاموش کنید؛ دیگر به ریشههای اصلی آنها نمیرسید!
باید ابتدا احساسات خود را در زمان حال، مشاهده کنید و بدون قضاوت بپذیرید تا دست شما را بگیرند و به ریشههای افکار، خاطرات، تجربیات و واقعیتهای در پس خود برسانند.
وقتی واقعیت، مطابق خواسته و میل ما نیست و میخواهیم از احساسات منفی اجتناب کنیم؛ ما به دامان خیال، خرافات، امید واهی و افکار مثبت غیرواقعبینانه پناه میبریم تا شاید حقایق به شکل آنچه میخواهیم در بیاید! به خودمان دروغ میگوییم و با توجیه و فریبکاری ذهنی، واقعیت را دور میزنیم.
ممکن است به دامان اعتیاد، مصرف الکل، مواد روانگردان، قرص، رابطههای متعدد، روابط جنسی بیبند و بار و... کشیده شویم تا باعث شود واقعیتها و مسائل را نبینیم!
اما تغییر ما زمانی شروع میشود که از انتظار اینکه حقایق زندگی تغییر کنند دست برداریم! اگر به هر بحرانی، عمیق نگاه کنیم؛ باعث رشد ما میشود چون دفاعهای ذهنی ما را در هم میشکند اما اگر آن را نپذیریم و رد کنیم؛ به رشد نمیرسیم و از سد آن عبور نمیکنیم!
اگر دست از انکار، اجتناب و مقاومت برداریم؛ احساسات ما سخن میگویند؛ توهمات کنار میروند و ما با شخصیت حقیقی خودمان روبرو میشویم. ممکن است بگویید من پذیرفتم اما باز نتیجهای جز افسردگی، اضطراب و خشم برای من نداشته است! پذیرش، نه تسلیم..! پذیرش واقعی باعث تسلط شما بر احساسات میشود.
البته قرار نیست در مسیر تغییر، هیچ احساس بدی را تجربه نکنیم اما گاهی ما چنان در لایههای دفاعی ذهن فرو رفتهایم که برای پذیرش هیجانات منفی، روبرو شدن با واقعیت و شکستن لایههای مقاومت ذهن، لازم است تحت روان درمانی قرار بگیریم.
احساسات منفی مانند اضطراب، خشم، غم، افسردگی و... نشانههای هشدار هستند اما اگر شما با روشهای مقابلهای مثل انکار، اجتناب و سرکوب جلوی آنها را بگیرید و آنها را خاموش کنید؛ دیگر به ریشههای اصلی آنها نمیرسید!
باید ابتدا احساسات خود را در زمان حال، مشاهده کنید و بدون قضاوت بپذیرید تا دست شما را بگیرند و به ریشههای افکار، خاطرات، تجربیات و واقعیتهای در پس خود برسانند.
وقتی واقعیت، مطابق خواسته و میل ما نیست و میخواهیم از احساسات منفی اجتناب کنیم؛ ما به دامان خیال، خرافات، امید واهی و افکار مثبت غیرواقعبینانه پناه میبریم تا شاید حقایق به شکل آنچه میخواهیم در بیاید! به خودمان دروغ میگوییم و با توجیه و فریبکاری ذهنی، واقعیت را دور میزنیم.
ممکن است به دامان اعتیاد، مصرف الکل، مواد روانگردان، قرص، رابطههای متعدد، روابط جنسی بیبند و بار و... کشیده شویم تا باعث شود واقعیتها و مسائل را نبینیم!
اما تغییر ما زمانی شروع میشود که از انتظار اینکه حقایق زندگی تغییر کنند دست برداریم! اگر به هر بحرانی، عمیق نگاه کنیم؛ باعث رشد ما میشود چون دفاعهای ذهنی ما را در هم میشکند اما اگر آن را نپذیریم و رد کنیم؛ به رشد نمیرسیم و از سد آن عبور نمیکنیم!
اگر دست از انکار، اجتناب و مقاومت برداریم؛ احساسات ما سخن میگویند؛ توهمات کنار میروند و ما با شخصیت حقیقی خودمان روبرو میشویم. ممکن است بگویید من پذیرفتم اما باز نتیجهای جز افسردگی، اضطراب و خشم برای من نداشته است! پذیرش، نه تسلیم..! پذیرش واقعی باعث تسلط شما بر احساسات میشود.
البته قرار نیست در مسیر تغییر، هیچ احساس بدی را تجربه نکنیم اما گاهی ما چنان در لایههای دفاعی ذهن فرو رفتهایم که برای پذیرش هیجانات منفی، روبرو شدن با واقعیت و شکستن لایههای مقاومت ذهن، لازم است تحت روان درمانی قرار بگیریم.
۲.۰k
۲۱ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.