بتمن شب مرگبار قسمت دوم(پایانی)
اما هرجور خودت میدونی.بروس:آلفرد اتاق فیلم رو آماده کن و دو ظرف پاپکرن هم بیار،یکیشون رو با نمک زیاد.آلفرد:به روی چشم قربان.دیمین:امشب واقعا حس پدر و پسر بودنمون بهم دست داده
بروس:از این بابت خوشحالم دیمین.دیمین:داستان فیلم چیه؟بروس:راجب یه نفر با لقب زورو
یجورایی کاراش مثل بتمنه با این فرق که زورو شمشیر زنه.دیمین:پس باید جالب باشه
بروس:اره جالبه
(بعد از تمام شدن فیلم)
بروس:میدونی دیمین،بنظرم امشب بتمن و رابین بودن رو کنار بزاریم و فقط پدر و پسر باشیم
دیمین:من که خوشحال میشم اما فیلم یکم طولانی بود میرم یکم دراز بکشم و بعد برگردم بروس:باشه دیمین.آلفرد:قربان،جوکر،ریدلر و پنگوئن حمله کردن.بروس:جو....جوکر.آلفرد:مشکلی هست قربان؟
بروس:به دیمین قول دادم که امشب بتمنی در کار نباشه.آلفرد:قربان شما که همیشه الویتتون بتمن بود
بروس:اره،اما امشب واقعا دلم میخواد پیش دیمین باشم و نمیخوام ناراحتش کنم.....اما جوکر میتونه توی همین یه شب هزاران نفر رو قتل عام کنه
دیمین:خیلی خب....این نامه چیه؟
توی اون نامه نوشته بود:دیمین عزیز،واقعا متاسفم که تنهات گذاشتم
اما جوکر توی گاتهامه و من باید جلوشو بگیرم،از طرف بروس وین
دیمین:انگار امشب شب مرگبار منه.........دیمین شمشیرش رو بر میداره،لباس سیاهش رو میپوشه و میره به سمت شهر توی همین حال بتمن داره با جوکر،ریدلر و پنگوئن میجنگه دیمین سه تا ستاره نیجا از تو جیبش در میاره و پرت میکنه به سمت جوکر و اونو زخمی میکنه پلیس هم میرسه و اونا رو میبره آرکام.......بتمن هم با دیمین بر میگرده عمارت بروس هم میخواد دیمین رو قانع کنه که خیلی دوست داشت پیشش بمونه اما جوکر حمله کرد و باید میرفت.بروس:دیمین من واقعا متاسفم که تنهات گذاشتم اما اگه نمیرفتم خدا میدونه چی میشد.دیمین:همیشه بتمن از همه چی مهم تره و هیچکس نباید مزاحم کارش بشه حتی پسرش.بروس:دیمین من واقعا نمیخواستم برم.
دیمین رفت توی اتاق و در رو محکم بست.بروس:دیمین.......اه شاید باید با یه نفر حرف بزنم.
بروس از یکی از دوستاش دعوت میکنه بیاد و باهم حرف بزنن اون دوست کلارک کنز یا به عبارتی سوپرمن هست.کلارک دعوت بروس رو قبول میکنه و وقتی میرسه از بروس میپرسه که چی شده
بروس:اه کلارک،امشب....واقعا نیاز دارم با یه دوست حرف بزنم.کلارک:چیزی شده؟.بروس: به دیمین قول داده بودم بتمنی در کار نباشه اما.....زیرش زدم.کلارک:میدونی چیه به نظرم اگه بیشتر براش وقت بزاری راحت تر میتونی به بتمن بودن فکر کنی اینجوری وقتی نیستی ناراحت نمیشه
بروس: منظورت چیه؟.کلارک:ببین بتمن نمیتونه با دیمین وین وقت بگذرونه....اما بروس وین که میتونه
بروس:جنایت هیچوقت قبلش خبر نمیده.کلارک:خب پس برای چی دیمین رو به عنوان رابین انتخاب کردی،تا کنارت با جنایت بجنگه نه اینکه برای محافظت کردن ازش توی یه غار تیره و تاریک حبس بشه
بروس:شاید حق با تو باشه کلارک،میتونستم با خودم ببرمش اما بازم وقتی میره ناراحته
کلارک:شاید دلیلش اینه که شما با هم فرق دارین،گوش کن بروس دیمین یه بچه ست و آزادی عمل میخواد دلیل اینکه نمیتونین با هم کار کنید اینه که تو به اون آزادی ای که بهش نیاز داره رو نمیدی
دلیلش چی بود که دیک از پیشت رفت دلیلش چی بود که جیسون تبدیل به ردهود شد دلیله همه اینا اینه که تو به هیچکدومشون آزادی نمیدی،گوش کن بروس دیمین همون قدری که برای تو مهمه برای منم هست چون بهترین دوست پسرم دیمینه.بروس میدونی کلارک شاید حق با توئه،میدونی میخوام همین کارو بکنم
بروس:از این بابت خوشحالم دیمین.دیمین:داستان فیلم چیه؟بروس:راجب یه نفر با لقب زورو
یجورایی کاراش مثل بتمنه با این فرق که زورو شمشیر زنه.دیمین:پس باید جالب باشه
بروس:اره جالبه
(بعد از تمام شدن فیلم)
بروس:میدونی دیمین،بنظرم امشب بتمن و رابین بودن رو کنار بزاریم و فقط پدر و پسر باشیم
دیمین:من که خوشحال میشم اما فیلم یکم طولانی بود میرم یکم دراز بکشم و بعد برگردم بروس:باشه دیمین.آلفرد:قربان،جوکر،ریدلر و پنگوئن حمله کردن.بروس:جو....جوکر.آلفرد:مشکلی هست قربان؟
بروس:به دیمین قول دادم که امشب بتمنی در کار نباشه.آلفرد:قربان شما که همیشه الویتتون بتمن بود
بروس:اره،اما امشب واقعا دلم میخواد پیش دیمین باشم و نمیخوام ناراحتش کنم.....اما جوکر میتونه توی همین یه شب هزاران نفر رو قتل عام کنه
دیمین:خیلی خب....این نامه چیه؟
توی اون نامه نوشته بود:دیمین عزیز،واقعا متاسفم که تنهات گذاشتم
اما جوکر توی گاتهامه و من باید جلوشو بگیرم،از طرف بروس وین
دیمین:انگار امشب شب مرگبار منه.........دیمین شمشیرش رو بر میداره،لباس سیاهش رو میپوشه و میره به سمت شهر توی همین حال بتمن داره با جوکر،ریدلر و پنگوئن میجنگه دیمین سه تا ستاره نیجا از تو جیبش در میاره و پرت میکنه به سمت جوکر و اونو زخمی میکنه پلیس هم میرسه و اونا رو میبره آرکام.......بتمن هم با دیمین بر میگرده عمارت بروس هم میخواد دیمین رو قانع کنه که خیلی دوست داشت پیشش بمونه اما جوکر حمله کرد و باید میرفت.بروس:دیمین من واقعا متاسفم که تنهات گذاشتم اما اگه نمیرفتم خدا میدونه چی میشد.دیمین:همیشه بتمن از همه چی مهم تره و هیچکس نباید مزاحم کارش بشه حتی پسرش.بروس:دیمین من واقعا نمیخواستم برم.
دیمین رفت توی اتاق و در رو محکم بست.بروس:دیمین.......اه شاید باید با یه نفر حرف بزنم.
بروس از یکی از دوستاش دعوت میکنه بیاد و باهم حرف بزنن اون دوست کلارک کنز یا به عبارتی سوپرمن هست.کلارک دعوت بروس رو قبول میکنه و وقتی میرسه از بروس میپرسه که چی شده
بروس:اه کلارک،امشب....واقعا نیاز دارم با یه دوست حرف بزنم.کلارک:چیزی شده؟.بروس: به دیمین قول داده بودم بتمنی در کار نباشه اما.....زیرش زدم.کلارک:میدونی چیه به نظرم اگه بیشتر براش وقت بزاری راحت تر میتونی به بتمن بودن فکر کنی اینجوری وقتی نیستی ناراحت نمیشه
بروس: منظورت چیه؟.کلارک:ببین بتمن نمیتونه با دیمین وین وقت بگذرونه....اما بروس وین که میتونه
بروس:جنایت هیچوقت قبلش خبر نمیده.کلارک:خب پس برای چی دیمین رو به عنوان رابین انتخاب کردی،تا کنارت با جنایت بجنگه نه اینکه برای محافظت کردن ازش توی یه غار تیره و تاریک حبس بشه
بروس:شاید حق با تو باشه کلارک،میتونستم با خودم ببرمش اما بازم وقتی میره ناراحته
کلارک:شاید دلیلش اینه که شما با هم فرق دارین،گوش کن بروس دیمین یه بچه ست و آزادی عمل میخواد دلیل اینکه نمیتونین با هم کار کنید اینه که تو به اون آزادی ای که بهش نیاز داره رو نمیدی
دلیلش چی بود که دیک از پیشت رفت دلیلش چی بود که جیسون تبدیل به ردهود شد دلیله همه اینا اینه که تو به هیچکدومشون آزادی نمیدی،گوش کن بروس دیمین همون قدری که برای تو مهمه برای منم هست چون بهترین دوست پسرم دیمینه.بروس میدونی کلارک شاید حق با توئه،میدونی میخوام همین کارو بکنم
۷.۲k
۲۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.