پارت ۹ تصادف خواطره انگیز
فلش بک به ۲سال قبل
من:زین اون پسر فقط بهم دست داد
زین:او بهت دست زد
من:انقدر بدم میاد از این کارات
زین:اسمش غیرته چون من تورو با کسی تقسیم نمی کنم
اخم دوتامون باز شدو زدیم زیر خنده
زین:تو دلت میخواد جای کی باشی
من:جای تو
زین:چرا؟
من:چون یه دوست دختر گلی مثل خودم داشته باشم
زین دستشو گذاشت روی شونم:ممنون که بهم یاد اوری کردی چقدر خوشبختم و ممنون که هستی
من:خواهش میکنم که هستم
زین:اصلا نمیشه باهات احساسی حرف زدا
من:نه نمیشه ولی منم خوشحالم دارمت
زمان حال
نصف شب بود دلم واسه زین تنگ شده بود
من میخوام یه بار دیگه بهش اعتماد کنم
پس بهش پیام دادم:
من:سلوم
زین:سلام نفسی چیشده ؟چرا بیداری ؟خوابت نمیبره؟
من:نه خوابم نمیبره مکمل
زین:می خوای بیام دنبالت بریم قدم بزنیم
من: ولش زین.....
از زبون زین
خیلی خوشحال بودم که بهم پیام داده:
من:جونم عزیزدلم
امیلی:دلم برات تنگ شده
من هنگ کردم اول با خودم گفتم شاید مسته بعدش دقت کردم دیدم نه بابا اگه مست باشه معمولا غلط املایی داره اونم زیاد
من:من بیشتر اب نباتم
امیلی:شکلاتی حوصلم سررفته
(امیلی میگه شکلات چون خیلی زینه)
من:می خوای بیام دنبالت؟
امیلی:نه نمی خواد شبت بخیر شکلاتم
من:باشه شب بخیر اب نباتم
در اتاقمو قفل کردم و رفتم توی تختم و خوابم برد
پایان
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
من:زین اون پسر فقط بهم دست داد
زین:او بهت دست زد
من:انقدر بدم میاد از این کارات
زین:اسمش غیرته چون من تورو با کسی تقسیم نمی کنم
اخم دوتامون باز شدو زدیم زیر خنده
زین:تو دلت میخواد جای کی باشی
من:جای تو
زین:چرا؟
من:چون یه دوست دختر گلی مثل خودم داشته باشم
زین دستشو گذاشت روی شونم:ممنون که بهم یاد اوری کردی چقدر خوشبختم و ممنون که هستی
من:خواهش میکنم که هستم
زین:اصلا نمیشه باهات احساسی حرف زدا
من:نه نمیشه ولی منم خوشحالم دارمت
زمان حال
نصف شب بود دلم واسه زین تنگ شده بود
من میخوام یه بار دیگه بهش اعتماد کنم
پس بهش پیام دادم:
من:سلوم
زین:سلام نفسی چیشده ؟چرا بیداری ؟خوابت نمیبره؟
من:نه خوابم نمیبره مکمل
زین:می خوای بیام دنبالت بریم قدم بزنیم
من: ولش زین.....
از زبون زین
خیلی خوشحال بودم که بهم پیام داده:
من:جونم عزیزدلم
امیلی:دلم برات تنگ شده
من هنگ کردم اول با خودم گفتم شاید مسته بعدش دقت کردم دیدم نه بابا اگه مست باشه معمولا غلط املایی داره اونم زیاد
من:من بیشتر اب نباتم
امیلی:شکلاتی حوصلم سررفته
(امیلی میگه شکلات چون خیلی زینه)
من:می خوای بیام دنبالت؟
امیلی:نه نمی خواد شبت بخیر شکلاتم
من:باشه شب بخیر اب نباتم
در اتاقمو قفل کردم و رفتم توی تختم و خوابم برد
پایان
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۳.۱k
۲۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.