پارت ۳ عشق در نفرت
ادامه از دید کوک
من : ببین مامان.......
همه ی ماجرارو براش تعریف کردم
سونگ:چ..چیییی این امکان نداره همین الان باید بریم بیمارستان پاشوووو(باگریه)
من: مامان😡
سونگ:حرف نباشه
باشه
رفتیم سوار ماشین شدیمو به طرف بیمارستان راه افتادیم مامانم کل راهو گریه مرد
من:مامان رسیدیم
از ماشین پیاده شدم مستقیم رفتیم پیش دکتر
سونگ: ا...اقای دکتر حال شوهرم چطوره؟
دکتر:وضیعیت جسمیشون خوبه ولی اون ضربه ایی که به سرشون خورده باعث شده....... برن تو کما 😔
سونگ: چ..چ...چیییییی نههه هق هق😭😭😭
من:مامان ارون باش بیابریم خونه
سونگ: نه من ا..اینجا میمونم هق
من :مامان بس کن یه پرستار خصوصی براش میگیریم بیا این ور اه😠
(پایان فلش بک)
سونگ:کوک ولی اون پدرته
من :من پدری به این اون ندارممم😠
اینو گفتمو از اتاق خارج شدم رفتم طرف اتاق کارم لیوان شرابمو برداشتمو سر کشیدم
یک شات
دوتا شات
سه......
هی میخوردم و تو هفتا شات مست شدم
خیلی عصبی بودم از خونه زدم بیرون ماشینمو برداشتمو دلمو زدم به جاده
ببخشید این پارت کم شد ولی پارت بعدو زیاد می نویسم😘😘
بابای جانم
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
من : ببین مامان.......
همه ی ماجرارو براش تعریف کردم
سونگ:چ..چیییی این امکان نداره همین الان باید بریم بیمارستان پاشوووو(باگریه)
من: مامان😡
سونگ:حرف نباشه
باشه
رفتیم سوار ماشین شدیمو به طرف بیمارستان راه افتادیم مامانم کل راهو گریه مرد
من:مامان رسیدیم
از ماشین پیاده شدم مستقیم رفتیم پیش دکتر
سونگ: ا...اقای دکتر حال شوهرم چطوره؟
دکتر:وضیعیت جسمیشون خوبه ولی اون ضربه ایی که به سرشون خورده باعث شده....... برن تو کما 😔
سونگ: چ..چ...چیییییی نههه هق هق😭😭😭
من:مامان ارون باش بیابریم خونه
سونگ: نه من ا..اینجا میمونم هق
من :مامان بس کن یه پرستار خصوصی براش میگیریم بیا این ور اه😠
(پایان فلش بک)
سونگ:کوک ولی اون پدرته
من :من پدری به این اون ندارممم😠
اینو گفتمو از اتاق خارج شدم رفتم طرف اتاق کارم لیوان شرابمو برداشتمو سر کشیدم
یک شات
دوتا شات
سه......
هی میخوردم و تو هفتا شات مست شدم
خیلی عصبی بودم از خونه زدم بیرون ماشینمو برداشتمو دلمو زدم به جاده
ببخشید این پارت کم شد ولی پارت بعدو زیاد می نویسم😘😘
بابای جانم
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۴.۳k
۲۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.