به من میگفتند : دیوانه ای دوست داشتنت را حتی به شخص موردِ
به من میگفتند : دیوانه ای دوست داشتنت را حتی به شخص موردِ نظرت هم نگو!
میخندیدم، میگفتند: زیادی نخند تا سنگین باشی!
نمیخندیدم، میگفتند: چقدر فسرده و بد قلقی اینگونه اصلا دوستت نخواهد داشت!
بی پروا و صادق حرف میزدم میگفتند: دیوانه کمی سیاست به خرج بده، اینگونه از دستش میدهی!
به خودم که آمدم دیدم عروسکِ جماعتی شده ام که با دوست داشتن تجارت میکنند و با نفرت زندگی!
به خودم که آمدم رها کردم این قید و بند ها را؛ باید ها و نباید ها را...!
من آدمِ نقش بازی کردن نیستم...
من بلد نیستم گریه ها و خنده هایم را بند بیاورم...
بلد نیستم زندگی و آدم هایش را تصاحب کنم!
نه که بلد نباشم، نه! من فقط نمیخواهم که این بازی چرک آلود را یاد بگیرم...
من نمیخواهم کسی را به چنگ بیاورم یا با سیاست بازی کنار خودم داشته باشمش!
ترجیح میدهم همان ساده ی دیوانه ای بمانم که از نظر بقیه همیشه اشتباه میکند اما این چنین در تنگنا زندگی نکنم.
فهمیده ام که ماندنی میماند و رفتنی هم خب میرود چه بعد از یک روز و چه بعد از ده سال!
زندگیِ با سیاست بازی مُفتش هم زیادی گران است!
میخندیدم، میگفتند: زیادی نخند تا سنگین باشی!
نمیخندیدم، میگفتند: چقدر فسرده و بد قلقی اینگونه اصلا دوستت نخواهد داشت!
بی پروا و صادق حرف میزدم میگفتند: دیوانه کمی سیاست به خرج بده، اینگونه از دستش میدهی!
به خودم که آمدم دیدم عروسکِ جماعتی شده ام که با دوست داشتن تجارت میکنند و با نفرت زندگی!
به خودم که آمدم رها کردم این قید و بند ها را؛ باید ها و نباید ها را...!
من آدمِ نقش بازی کردن نیستم...
من بلد نیستم گریه ها و خنده هایم را بند بیاورم...
بلد نیستم زندگی و آدم هایش را تصاحب کنم!
نه که بلد نباشم، نه! من فقط نمیخواهم که این بازی چرک آلود را یاد بگیرم...
من نمیخواهم کسی را به چنگ بیاورم یا با سیاست بازی کنار خودم داشته باشمش!
ترجیح میدهم همان ساده ی دیوانه ای بمانم که از نظر بقیه همیشه اشتباه میکند اما این چنین در تنگنا زندگی نکنم.
فهمیده ام که ماندنی میماند و رفتنی هم خب میرود چه بعد از یک روز و چه بعد از ده سال!
زندگیِ با سیاست بازی مُفتش هم زیادی گران است!
۶.۲k
۱۱ بهمن ۱۳۹۹