خانم لجباز، مرد مغرور پارت 4
خانم لجباز، مرد مغرور پارت 4
# جیمین
اون رژ قرمزی که به لباش زده بود، هر مردی رو تحریک میکرد، درسته از دخترا بدم میاد ولی منم مردم و غریزه دارم، وقتی رقص تموم شد صبر منم باهاش تموم شد و دستش رو گرفتم و کشیدم و لبام رو گذاشتم رو لباش و خیلی اروم حرکت دادم، تا اینکه درد بدی رو تو پام حس کردم. ولش کردم پام رو گرفتم خیلی درد میکرد.
رزی : وای ببخشید عزیزم حواسم نبود
اعصابم خیلی خورد شد بزار بریم خونه ببینه چیکارش میکنم.
_ مشکلی نیست عزیزم پیش میاد
# رزی
رسیدیم خونه، دستش رو گذاشتم دور گردنم و بردمش داخل خونه، خیلی مست بود، گذاشتمش روی مبل و رفتم لباس هام رو عوض کردم، برگشتم دیدم، بلوزش رو دراورده و روی مبل دراز کشیده، رفتم سمتش و پتو انداختم روش، اومدم برم که دستم رو گرفت و کشید، منم چون انتظار همچین کاری نداشتم افتادم روش با یه حرکت خیلی سریع منو گذاشت روی مبل و خودش روم خوابید، دست و پام رو با دست گ پاش قفل کرد. نمیتونستم تکون بخورم، لباش رو گذاشت رو لبام و حرکت داد، از خودم و از اون و از کل دنیا متنفرم که نمیتونم خودم رو نجات بدم، دستش رفت سمت بلوزم و پارش کرد، حالم داشت بد میشد، شروع کردم به لرزیدن، اونم از شدت مستی خوابش برد، سریع بلند شدم و گوشه ی پذیرایی نشستم و گریه کردم، حتی یکدقیقه هم چشم رو هم نزاشتم و با همون لباس اونجا نشستم، حالم خوب نبود هنوزم میلرزیدم. از خواب بلند شد، شوکه شد، چون من با یه شلوار و نیم تنه نشسته بودم جلوش، از جام بلند شدم و زدم تو گوشش، بخاطر کار دیشبش و بخاطر اینکه تنها دارایی یک دختر صدمه زده بود.
جیمین : چته روانی این چه کاریه میکنی؟
_ من روانی ام هااا؟ یا تو؟ اخه کدوم خری تو ماموریت مست میکنه؟ حالم ازت بهم میخوره. میبینی حالمو؟ میبینی چیکارم کردم تو دیشب میخواستی به من تجاوز کنی. میخواستی تنها دارایی یک دختر رو ازش بگیری، برو گمشو دیگه نمیخوام ببینمت. گمشوووو
# جیمین
اون رژ قرمزی که به لباش زده بود، هر مردی رو تحریک میکرد، درسته از دخترا بدم میاد ولی منم مردم و غریزه دارم، وقتی رقص تموم شد صبر منم باهاش تموم شد و دستش رو گرفتم و کشیدم و لبام رو گذاشتم رو لباش و خیلی اروم حرکت دادم، تا اینکه درد بدی رو تو پام حس کردم. ولش کردم پام رو گرفتم خیلی درد میکرد.
رزی : وای ببخشید عزیزم حواسم نبود
اعصابم خیلی خورد شد بزار بریم خونه ببینه چیکارش میکنم.
_ مشکلی نیست عزیزم پیش میاد
# رزی
رسیدیم خونه، دستش رو گذاشتم دور گردنم و بردمش داخل خونه، خیلی مست بود، گذاشتمش روی مبل و رفتم لباس هام رو عوض کردم، برگشتم دیدم، بلوزش رو دراورده و روی مبل دراز کشیده، رفتم سمتش و پتو انداختم روش، اومدم برم که دستم رو گرفت و کشید، منم چون انتظار همچین کاری نداشتم افتادم روش با یه حرکت خیلی سریع منو گذاشت روی مبل و خودش روم خوابید، دست و پام رو با دست گ پاش قفل کرد. نمیتونستم تکون بخورم، لباش رو گذاشت رو لبام و حرکت داد، از خودم و از اون و از کل دنیا متنفرم که نمیتونم خودم رو نجات بدم، دستش رفت سمت بلوزم و پارش کرد، حالم داشت بد میشد، شروع کردم به لرزیدن، اونم از شدت مستی خوابش برد، سریع بلند شدم و گوشه ی پذیرایی نشستم و گریه کردم، حتی یکدقیقه هم چشم رو هم نزاشتم و با همون لباس اونجا نشستم، حالم خوب نبود هنوزم میلرزیدم. از خواب بلند شد، شوکه شد، چون من با یه شلوار و نیم تنه نشسته بودم جلوش، از جام بلند شدم و زدم تو گوشش، بخاطر کار دیشبش و بخاطر اینکه تنها دارایی یک دختر صدمه زده بود.
جیمین : چته روانی این چه کاریه میکنی؟
_ من روانی ام هااا؟ یا تو؟ اخه کدوم خری تو ماموریت مست میکنه؟ حالم ازت بهم میخوره. میبینی حالمو؟ میبینی چیکارم کردم تو دیشب میخواستی به من تجاوز کنی. میخواستی تنها دارایی یک دختر رو ازش بگیری، برو گمشو دیگه نمیخوام ببینمت. گمشوووو
۲۹.۳k
۰۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.