☀️گیسوی شب☀️
☀️گیسوی شب☀️
# پارت دویست وهشت ..
آریا :
اینقد بلند نه رو گفت که تکونی خوردم ودستامو بردم بالا
- خیلی خب چرا دعوام می کنی
با اخم نگام کرد وگفت : برو تامن کارمو انجام بدم
موهای خیسشو پشت سرش انداخته بود ولباسشو خیس کرده بود
- لباست خیسه گیسو برو موهات رو خشک کن
- نمیخواد خودش خشک میشه
- نمیشه که
برگشت نگام کرد وگفت : الان مشکل موهای منه ؟
- من فقط میگم برو موهات رو خشک کن
نگام کرد وگفت : تو برو تو سالن بشین
رفتم وتو سالن نشستم یه سالن نسبتا بزرگ یه آشپزخونه شیک ودوتا درسفید که معلوم بود اتاق خوابه ویه راه رو که به دری قهوه منتهی می شد
ترکیب خونه قهوه ای وسفید بود از همه قشنگتر مبلمان سفید ش بود گیسو رفت تو یکی از اتاق ها وبعدم صدای سشوار بلند شد تلویزیون رو روشن کردم ومشغول عوض کردن شبکه ها شدم اهل Tvدیدن نبودم
رو شبکه مستند نگه داشتم ومشغول دیدن مستند شدم مستند جالبی بود که در مورد روباه ها بود
- جالبه
با صداش نزدیکم برگشتم ونگاش کردم ظرف میوه رو گذاشت رو میز وگفت : چای میخوری ؟
- نه
نگاش کردم لبخند اومد رو لبم چقدر گیسو عوض شده بود ومن بی خیال داشتم روزها رو می گذروندم
- چرا اومدی اینجا
- گفتم که چرا
- من بچه نیستم
نگاهی بهش انداختم وگفتم : برای من همیشه بچه ای
با اخم روش کرد طرف تلویزیون
چرا وقتی حسش عوض نشده از من فرار می کرد
- چند روزی مهمونتم بعدم میرم
- کی میدونه اینجایی حتما عمو بفهمه همین الان میاد اینجا
خندم گرفت از حرص خوردنش ولی حق داشت از بابام دلخور باشه
- گیسو ...
بدون اینکه نگام کنه گفت : بله
می دونستم میخواست عادی رفتار کنه ولی چنگی که به لباسش زده بود یه چیز دیگه می گفت
- چرا اومدی ؟
اروم گفت : درس دارم
- من شنیدم یه هفته می مونی ولی دوروز نشد برگشتی
- الان باید برای تو بگم چرا ؟
- نه خوب می تونی نگی
برگشت نگام کرد تو چشام ولی زود سرشو پایین انداخت وگفت : چرا نمیخوای قبول کنی مناسب هم نیستیم
- تو به تنهایی نمی تونی اینو تشخیص بدی که مناسب هم هستیم یا نه
- میخوای بگی تو این چند سال هیچ زنی تو زندگیت نیومده ؟
رنجیده از حرفش نگاهم رو به صفحه ای Tv دوختم وگفتم : یعنی فکر می کنی من به عشقمون خیانت کردم
# پارت دویست وهشت ..
آریا :
اینقد بلند نه رو گفت که تکونی خوردم ودستامو بردم بالا
- خیلی خب چرا دعوام می کنی
با اخم نگام کرد وگفت : برو تامن کارمو انجام بدم
موهای خیسشو پشت سرش انداخته بود ولباسشو خیس کرده بود
- لباست خیسه گیسو برو موهات رو خشک کن
- نمیخواد خودش خشک میشه
- نمیشه که
برگشت نگام کرد وگفت : الان مشکل موهای منه ؟
- من فقط میگم برو موهات رو خشک کن
نگام کرد وگفت : تو برو تو سالن بشین
رفتم وتو سالن نشستم یه سالن نسبتا بزرگ یه آشپزخونه شیک ودوتا درسفید که معلوم بود اتاق خوابه ویه راه رو که به دری قهوه منتهی می شد
ترکیب خونه قهوه ای وسفید بود از همه قشنگتر مبلمان سفید ش بود گیسو رفت تو یکی از اتاق ها وبعدم صدای سشوار بلند شد تلویزیون رو روشن کردم ومشغول عوض کردن شبکه ها شدم اهل Tvدیدن نبودم
رو شبکه مستند نگه داشتم ومشغول دیدن مستند شدم مستند جالبی بود که در مورد روباه ها بود
- جالبه
با صداش نزدیکم برگشتم ونگاش کردم ظرف میوه رو گذاشت رو میز وگفت : چای میخوری ؟
- نه
نگاش کردم لبخند اومد رو لبم چقدر گیسو عوض شده بود ومن بی خیال داشتم روزها رو می گذروندم
- چرا اومدی اینجا
- گفتم که چرا
- من بچه نیستم
نگاهی بهش انداختم وگفتم : برای من همیشه بچه ای
با اخم روش کرد طرف تلویزیون
چرا وقتی حسش عوض نشده از من فرار می کرد
- چند روزی مهمونتم بعدم میرم
- کی میدونه اینجایی حتما عمو بفهمه همین الان میاد اینجا
خندم گرفت از حرص خوردنش ولی حق داشت از بابام دلخور باشه
- گیسو ...
بدون اینکه نگام کنه گفت : بله
می دونستم میخواست عادی رفتار کنه ولی چنگی که به لباسش زده بود یه چیز دیگه می گفت
- چرا اومدی ؟
اروم گفت : درس دارم
- من شنیدم یه هفته می مونی ولی دوروز نشد برگشتی
- الان باید برای تو بگم چرا ؟
- نه خوب می تونی نگی
برگشت نگام کرد تو چشام ولی زود سرشو پایین انداخت وگفت : چرا نمیخوای قبول کنی مناسب هم نیستیم
- تو به تنهایی نمی تونی اینو تشخیص بدی که مناسب هم هستیم یا نه
- میخوای بگی تو این چند سال هیچ زنی تو زندگیت نیومده ؟
رنجیده از حرفش نگاهم رو به صفحه ای Tv دوختم وگفتم : یعنی فکر می کنی من به عشقمون خیانت کردم
۱۴.۱k
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.