(نرگس:اول صبح بیدار شدم هسچ میلی به صبحونه نداشتم رفتم تو
(نرگس:اول صبح بیدار شدم هسچ میلی به صبحونه نداشتم رفتم تو هال دیدم که چه کردن رو میز کلی ظرف تیکه های اشغال نوشابه های نصفه خورده و....چندشی زیر لب گفتم و شروع کردم تمیز کردن میز بعد کلی تمیز کاری حوصلم سر رفت تصمیمگرفتم برم یکم پیاده روی لباسام عوض کردم و رفتم بیرون... نیم ساعت بود که داشتم قدممیزدم ادمای تو خیابون میدیدم هرکی سرش توکار خودش بود بعضیا کلافه بعضیا شاد و شنگول بعضیا عصبی و...داشتم قدم میزدم که حس کردم یه ماشین از پشت داره دنبالم میاد قدم هامو بیشتر کردم که بوق زد و کنارم اومد دیدم دوتا پسر تو ماشین سنتافه کسی که پشت رل بود پسر چشم و ابرو مشکی با موهای فر و صورت کشیده که از حق نگذریم خوشکل بود و پسری که رو صندلی شاگرد نشسته بود یه پسر تپلو موهای خرمایی با چشای عسلی بود)
مو مشکی:جووون خوشکله تنهایی نمیترسی این وقت روز بیا سوار شو هرجا میری خودمون میرسونیمت
تپله:کاوهوبابا اون بدجور پلنگه چند دقیقه اینجا بمونه میدوزدنش گناه داره خودمون ببریمش(زدن زیر خند توجهی به حرفاشون نکردم و قدم هامو تندتر کردم)
مومشکی:عهه دختر جان ما کاری باهات نداریم بیا سوار شو یه گپی بزنیم باهم
نرگس:برو با ننت گپ بزن
مومشکی:ننم مثل تو پلنگ نیس
نرگس:خب لابد مثل پسرش الاغه
(صورتم بردم سمتش دیدم از شدت عصبانیت صورتش به کبودی میزد رفتم تو کوچه که طولی نکشید ماشین اومد جلوم پسره با اخم های تو هم از ماشین پیاده شد)
مو مشکی:جرعت داری یه بار دیگه حرفتو بزن😡😡
(خواستم فرار کنم که تپله از پشت منو گرفت)
تپله:کجا میری خاله ریزه
نرگس:ولم کنننن
(تپله دستشو میزاره رو دهنم چندشم میومد دستشو گاز بگیرم بخاطر همین دست و پا میزدم ولم کنه ولی سعی بی فایده...یه لگد از پشت بهش زدن که شکمشو گرفت و چند قدم رفت عقب قبل اینکه اون مومشکی بیاد با دو از کوچه زدم بیرون پسره با دو اومد دتبالم هرجا میرفتم میومد دنبالم انگار طلبکاره...خیلی بهم نزدیک شد دستشو دراز کرد کتفمو گرفت که...
ادامه داره😊
مو مشکی:جووون خوشکله تنهایی نمیترسی این وقت روز بیا سوار شو هرجا میری خودمون میرسونیمت
تپله:کاوهوبابا اون بدجور پلنگه چند دقیقه اینجا بمونه میدوزدنش گناه داره خودمون ببریمش(زدن زیر خند توجهی به حرفاشون نکردم و قدم هامو تندتر کردم)
مومشکی:عهه دختر جان ما کاری باهات نداریم بیا سوار شو یه گپی بزنیم باهم
نرگس:برو با ننت گپ بزن
مومشکی:ننم مثل تو پلنگ نیس
نرگس:خب لابد مثل پسرش الاغه
(صورتم بردم سمتش دیدم از شدت عصبانیت صورتش به کبودی میزد رفتم تو کوچه که طولی نکشید ماشین اومد جلوم پسره با اخم های تو هم از ماشین پیاده شد)
مو مشکی:جرعت داری یه بار دیگه حرفتو بزن😡😡
(خواستم فرار کنم که تپله از پشت منو گرفت)
تپله:کجا میری خاله ریزه
نرگس:ولم کنننن
(تپله دستشو میزاره رو دهنم چندشم میومد دستشو گاز بگیرم بخاطر همین دست و پا میزدم ولم کنه ولی سعی بی فایده...یه لگد از پشت بهش زدن که شکمشو گرفت و چند قدم رفت عقب قبل اینکه اون مومشکی بیاد با دو از کوچه زدم بیرون پسره با دو اومد دتبالم هرجا میرفتم میومد دنبالم انگار طلبکاره...خیلی بهم نزدیک شد دستشو دراز کرد کتفمو گرفت که...
ادامه داره😊
۶.۸k
۱۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.