🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
#part_6
#طاها
رفتم تو حیاط نشستم رو یه صندلی و سیگارمو روشن کردم
به خودم اومدم دیدم هوا تاریک شده و دورم پر از ته سیگاره
پوووف ری*دم تو این زندگی تکراری
یهو دیدم یه دختره از بغلم رد شد دقت کردم دیدم رهاعه دوییدم سمتش
#رها
دو سه ساعت گذشته و بود و هنوز طاها برنگشته بود ایش اصن به من چه از تختم بلند شدم و رفتم سمت پرستار:
سلام من رها صادقیم مریض تخت ۱۱ میتونم برم
پرستار : یه لحظه
پرستار : الو سلام دکتر خسته نباشید رها صادقی میتونه مرخص بشه؟ اها ممنون
پرستار: میتونی بری عزیزم فقط قبلش اینجا رو امضا کن
امضا کردم و رفتم بیرون
دیدم طاها نشسته رو صندلی و دورش پر از ته سیگاره
بی تفاوت رد شدم
#طاها
رسیدم بهش و با یه حرکت برگردوندمش
کجا میری تو همینجوری
رها : فک نکنم به شما ربطی داشته باشه
طاها : خیلیم ربط داره مگه مرخص شدی
رها : نمیبینی😒
ادامه دارد ... •📕❤•
#part_6
#طاها
رفتم تو حیاط نشستم رو یه صندلی و سیگارمو روشن کردم
به خودم اومدم دیدم هوا تاریک شده و دورم پر از ته سیگاره
پوووف ری*دم تو این زندگی تکراری
یهو دیدم یه دختره از بغلم رد شد دقت کردم دیدم رهاعه دوییدم سمتش
#رها
دو سه ساعت گذشته و بود و هنوز طاها برنگشته بود ایش اصن به من چه از تختم بلند شدم و رفتم سمت پرستار:
سلام من رها صادقیم مریض تخت ۱۱ میتونم برم
پرستار : یه لحظه
پرستار : الو سلام دکتر خسته نباشید رها صادقی میتونه مرخص بشه؟ اها ممنون
پرستار: میتونی بری عزیزم فقط قبلش اینجا رو امضا کن
امضا کردم و رفتم بیرون
دیدم طاها نشسته رو صندلی و دورش پر از ته سیگاره
بی تفاوت رد شدم
#طاها
رسیدم بهش و با یه حرکت برگردوندمش
کجا میری تو همینجوری
رها : فک نکنم به شما ربطی داشته باشه
طاها : خیلیم ربط داره مگه مرخص شدی
رها : نمیبینی😒
ادامه دارد ... •📕❤•
۲۴.۷k
۲۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.