جرقه عشق پارت ۵۲
جونگ کوک دلم دلم یهو بدجور درد گرفت آهههه آیییی کوک:الان میبرمت دکتر همون موقع بیهوش شدم
از زبون جونگ کوک
دیدم بیهوش شد من:سوفیا عزیزم سوفیا بعد بلندش کردم بردمش بیمارستان با سرعت رسیدم بیمارستان و سوفیا رو بردم که اومدن بردنش همین جوری میرفتم اینور اونور نگران بچه و خودش بودم که دکتر اومد من:دکتر دکتر چی زنم حالش خوبه دکتر:خودشون حالشون خوبه ولی من:ولی چی دکتر:ولی بچه رو از دست دادیم (چرا شبی این نگهبانان معبد آمون حرف میزنی😐😂😂😂😂) من:ب ب بچه چجوری (الان میگم فرزندم سقط شد😐😂😂😂😂هنر کردی😐😂😂😂) دکتر:مثل اینکه این بچه زیاد امیدی بهش نبود من:می میتونم زنمو ببینم دکتر:الان تو اتاق عمله صبر کنید خبرتون میکنم من:چشم دکتر:واقعا متاسفم بعد رفت منم چسبیدم به دیوار من گریه کردم من:حالا چجوری به سوفیا بگم😢😢😢😭😭 بعد چند دقیقه بهم گفتن که برم تو اتاقش اشکامو پاک کردم و رفتم تو سوفیا بهوش بود رفتم پیشش من:عشقم سوفیا:آه جونگ کوک بچم حالش خوبه من:س س سوفیا سوفیا:جونگ کوک چیزی شده چرا تو چشمات اشک بعد پاشد نشست من:سوفیا بچمون بچمون دیگه نیست سوفیا:چی یعنی چی من:یعنی بچمو نتونست تحمل کنه و مرد سوفیا:م م م م م مرد من:سوفیا سوفیا:ب ب بچم م م مردا من:عشقم بعد گریه کرد سوفیا:نه نمرده بعد منم گریم گرفتم من:عشقم عزیزم آروم باش سوفیا:چجوری آروم باش جونگ کوک اشتباه میکنی اون نمرده من:عشقم میدونم برات سخته منم حالم خوب نیست ولی دکتر گفت نتونسته کاری سوفیا:یعنی چی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 من:سوفیا عشقم لطفا گریه نکن خواهش میکنم😭😭😭😭😭😭😭😭 من:چجوری گریه نکنم چجوری آروم باشم دارم آتیش میگیرم جونگ کوک بعد گرفتم بغلش کردم من:عشقم منم حالم خوب نیست تو داری با گریه هات بدترش میکنی نکن قربونت بشم نکن گریه نکن (الان میاید فحشم میدید😐😂😂😂😂) من:😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 کوک:گریه نکن ما هنوزم شانسشو داریم من:اگه نداشتیم چی کوک:عشقم همیشه شانس دومیم میشه گریه نکن تو تازه عمل کردی حالا بد میشه ها من:جونگ کوک اونم گرفت بغلم کرد سفت محکم لباسمو چنگ مینداخت من:بهت میگم گریه نکن به فکر قلب منم باش داره میسوزه بعد اشکاشو پاک کردی ولی هنوزم از چشماش اشک میومد بعد دو ساعت دکتر اومد دکتر:خوب میدونم باورش سخته ولی باید قبولش کنید ما مریضایی مثل شما داشتیم که بار دیگم حامله شدن پس امیدتونو از دست ندید من یه قرص آرام بخش با یه قرص برای اینکه درد تون اومد براتون مینویسم شما آقا براش تهیه کنید من:بله حتما دکتر:شما تا فردا هستید سوفیا:ممنون بعد دکتر رفت من:عشقم من میرم داروهات و بگیرم سوفیا:باشه برو زود رفتم داروهاشو گرفتم و رفتم تو اتاقش
از زبون جونگ کوک
دیدم بیهوش شد من:سوفیا عزیزم سوفیا بعد بلندش کردم بردمش بیمارستان با سرعت رسیدم بیمارستان و سوفیا رو بردم که اومدن بردنش همین جوری میرفتم اینور اونور نگران بچه و خودش بودم که دکتر اومد من:دکتر دکتر چی زنم حالش خوبه دکتر:خودشون حالشون خوبه ولی من:ولی چی دکتر:ولی بچه رو از دست دادیم (چرا شبی این نگهبانان معبد آمون حرف میزنی😐😂😂😂😂) من:ب ب بچه چجوری (الان میگم فرزندم سقط شد😐😂😂😂😂هنر کردی😐😂😂😂) دکتر:مثل اینکه این بچه زیاد امیدی بهش نبود من:می میتونم زنمو ببینم دکتر:الان تو اتاق عمله صبر کنید خبرتون میکنم من:چشم دکتر:واقعا متاسفم بعد رفت منم چسبیدم به دیوار من گریه کردم من:حالا چجوری به سوفیا بگم😢😢😢😭😭 بعد چند دقیقه بهم گفتن که برم تو اتاقش اشکامو پاک کردم و رفتم تو سوفیا بهوش بود رفتم پیشش من:عشقم سوفیا:آه جونگ کوک بچم حالش خوبه من:س س سوفیا سوفیا:جونگ کوک چیزی شده چرا تو چشمات اشک بعد پاشد نشست من:سوفیا بچمون بچمون دیگه نیست سوفیا:چی یعنی چی من:یعنی بچمو نتونست تحمل کنه و مرد سوفیا:م م م م م مرد من:سوفیا سوفیا:ب ب بچم م م مردا من:عشقم بعد گریه کرد سوفیا:نه نمرده بعد منم گریم گرفتم من:عشقم عزیزم آروم باش سوفیا:چجوری آروم باش جونگ کوک اشتباه میکنی اون نمرده من:عشقم میدونم برات سخته منم حالم خوب نیست ولی دکتر گفت نتونسته کاری سوفیا:یعنی چی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 من:سوفیا عشقم لطفا گریه نکن خواهش میکنم😭😭😭😭😭😭😭😭 من:چجوری گریه نکنم چجوری آروم باشم دارم آتیش میگیرم جونگ کوک بعد گرفتم بغلش کردم من:عشقم منم حالم خوب نیست تو داری با گریه هات بدترش میکنی نکن قربونت بشم نکن گریه نکن (الان میاید فحشم میدید😐😂😂😂😂) من:😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 کوک:گریه نکن ما هنوزم شانسشو داریم من:اگه نداشتیم چی کوک:عشقم همیشه شانس دومیم میشه گریه نکن تو تازه عمل کردی حالا بد میشه ها من:جونگ کوک اونم گرفت بغلم کرد سفت محکم لباسمو چنگ مینداخت من:بهت میگم گریه نکن به فکر قلب منم باش داره میسوزه بعد اشکاشو پاک کردی ولی هنوزم از چشماش اشک میومد بعد دو ساعت دکتر اومد دکتر:خوب میدونم باورش سخته ولی باید قبولش کنید ما مریضایی مثل شما داشتیم که بار دیگم حامله شدن پس امیدتونو از دست ندید من یه قرص آرام بخش با یه قرص برای اینکه درد تون اومد براتون مینویسم شما آقا براش تهیه کنید من:بله حتما دکتر:شما تا فردا هستید سوفیا:ممنون بعد دکتر رفت من:عشقم من میرم داروهات و بگیرم سوفیا:باشه برو زود رفتم داروهاشو گرفتم و رفتم تو اتاقش
۲۴.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.