☀️گیسوی شب☀️
☀️گیسوی شب☀️
# پارت دویست وسی وچهار
گیسو:
صبحانه ام رو با آرامش خوردم مامان برای گل لقمه می گرفت وآریا از وقتی اومده بود پشت میز صبحانه یه اخم کوچلو کرده بود که دلم ضعف می رفت براش خیلی وقت بوداز این اخم هاش ندیده بودم
آقا جون : خب آقا یاشار برامون بگو چیکارا کردی
یاشار که داشت چای اش رو میخورد گفت : هر چی گفتید رو انجام دادم آقا جون فقط از من نخواید عروسم من آرایش کنم همه خندیدن حتا آریا با لبخند نگاش می کردم نگام کرد ولبخندی زدوسرشو تکونی داد
گلین : گیسو تو چیزی لازم نداری خریدی نداری؟
- نه
گلین : بعید می دونم منو گیسو میریم خرید شما دوتا حواستون به دخترخانم هاتون باشه
یاشار : گلین گلی اذیت می کنه
آریا : گل که هست باهم بازی می کنن بزار برن به کارشون برسن
گلین لبخند زدوگفت : یاد بگیر
یاشار مظلوم گفت : منو باش دل به کی خوش کردم فردا پس فردا دومی اومد رسما بدبخت میشم
همه نگاش کردیم که با لبخند گفت : دارم برای دومین بار بابا میشم گیسو مراقب خانمم باش زیاد طولش ندید
متعجب گلین رو نگاه کردم که لبخند زد با ذوق گفتم : خاله قربونش بره
یاشار : فعلا وقت قربون صدقه نیست پاشو عروس خانم
آریا : عجله نکن یاشار خودشون کارشون رو انجام میدن
یاشار کف دستشو به پیشونیش زد وگفت : تو رو خدا ببین من واسه کی تب کردم
همه بهش خندیدن وبابا با مهربونی گفت : یاشار خیلی زحمت کشیده آریا جان انشالا جبران کنی عمو
آریا با لبخند نگاش کرد وگفت : چشم حتما
منو گلین باهم بلند شدیم ورفتیم آماده شدیم که بریم خیابون داشتم کفشامو می پوشیدم آریا اومد تو اتاق وبا لبخند نگام کرد
- زود برگرد گیسو
- زود میایم
اومد نزدیکتر وکارتی گذاشت تو کیفم وگفت : خیلی هم مراقب خودت باش
بلند شدم وگفتم : هستم
اومد کنارم بغلم کرد وعمیق نفس کشید وگفت : کاش نمی رفتی
متعجب نگاش کردم خندید وخم شد یه بوسه ای کوچلو نشوند رو لبم وگفت : نمی تونم ازت دور باشم گیسو
- ببخشید
آریا ازم فاصله گرفت وگلین گفت : در زدم متوجه نشدید بریم گیسو
با لبخند آریا رو نگاه کردم وگفتم : بریم ...
آریا : دیگه نگم گیسو مراقب خودت وگلین باش
- چشم
پریدم ویه بوسه به گونه اش زدم ورفتم طرف گلین که با لبخند روشو برگردوند ورفتیم پایین
گلین : جا خورد اینجوری بوسیدیش
- خواستم حالش عوض بشه
گلین : مطمئنم شده ولی کاش تو اون حال ولش نمی کردی
بهش چشم غره رفتم خندید وباهم دیگه از خونه اومدیم بیرون با ماشین من رفتیم خیابون وبعد از کلی دیدن از پاساژ های رنگارنگ گفتم : گلین دقیقا ما اومدیم اینجا چیکار؟
گلین با لبخند گفت : میخوام یه لباس خواص برای اون شب خواص برات پیدا کنم
- کدوم شب خواص
# پارت دویست وسی وچهار
گیسو:
صبحانه ام رو با آرامش خوردم مامان برای گل لقمه می گرفت وآریا از وقتی اومده بود پشت میز صبحانه یه اخم کوچلو کرده بود که دلم ضعف می رفت براش خیلی وقت بوداز این اخم هاش ندیده بودم
آقا جون : خب آقا یاشار برامون بگو چیکارا کردی
یاشار که داشت چای اش رو میخورد گفت : هر چی گفتید رو انجام دادم آقا جون فقط از من نخواید عروسم من آرایش کنم همه خندیدن حتا آریا با لبخند نگاش می کردم نگام کرد ولبخندی زدوسرشو تکونی داد
گلین : گیسو تو چیزی لازم نداری خریدی نداری؟
- نه
گلین : بعید می دونم منو گیسو میریم خرید شما دوتا حواستون به دخترخانم هاتون باشه
یاشار : گلین گلی اذیت می کنه
آریا : گل که هست باهم بازی می کنن بزار برن به کارشون برسن
گلین لبخند زدوگفت : یاد بگیر
یاشار مظلوم گفت : منو باش دل به کی خوش کردم فردا پس فردا دومی اومد رسما بدبخت میشم
همه نگاش کردیم که با لبخند گفت : دارم برای دومین بار بابا میشم گیسو مراقب خانمم باش زیاد طولش ندید
متعجب گلین رو نگاه کردم که لبخند زد با ذوق گفتم : خاله قربونش بره
یاشار : فعلا وقت قربون صدقه نیست پاشو عروس خانم
آریا : عجله نکن یاشار خودشون کارشون رو انجام میدن
یاشار کف دستشو به پیشونیش زد وگفت : تو رو خدا ببین من واسه کی تب کردم
همه بهش خندیدن وبابا با مهربونی گفت : یاشار خیلی زحمت کشیده آریا جان انشالا جبران کنی عمو
آریا با لبخند نگاش کرد وگفت : چشم حتما
منو گلین باهم بلند شدیم ورفتیم آماده شدیم که بریم خیابون داشتم کفشامو می پوشیدم آریا اومد تو اتاق وبا لبخند نگام کرد
- زود برگرد گیسو
- زود میایم
اومد نزدیکتر وکارتی گذاشت تو کیفم وگفت : خیلی هم مراقب خودت باش
بلند شدم وگفتم : هستم
اومد کنارم بغلم کرد وعمیق نفس کشید وگفت : کاش نمی رفتی
متعجب نگاش کردم خندید وخم شد یه بوسه ای کوچلو نشوند رو لبم وگفت : نمی تونم ازت دور باشم گیسو
- ببخشید
آریا ازم فاصله گرفت وگلین گفت : در زدم متوجه نشدید بریم گیسو
با لبخند آریا رو نگاه کردم وگفتم : بریم ...
آریا : دیگه نگم گیسو مراقب خودت وگلین باش
- چشم
پریدم ویه بوسه به گونه اش زدم ورفتم طرف گلین که با لبخند روشو برگردوند ورفتیم پایین
گلین : جا خورد اینجوری بوسیدیش
- خواستم حالش عوض بشه
گلین : مطمئنم شده ولی کاش تو اون حال ولش نمی کردی
بهش چشم غره رفتم خندید وباهم دیگه از خونه اومدیم بیرون با ماشین من رفتیم خیابون وبعد از کلی دیدن از پاساژ های رنگارنگ گفتم : گلین دقیقا ما اومدیم اینجا چیکار؟
گلین با لبخند گفت : میخوام یه لباس خواص برای اون شب خواص برات پیدا کنم
- کدوم شب خواص
۲۶.۵k
۰۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.