☀️گیسوی شب☀️
☀️گیسوی شب☀️
# پارت دویست وسی وپنج
گیسو:
- کدوم شب خواص
با شیطنت خندید وگفت : شب عروسیتون که البته تو خونه ای تو برپا شده بود
- گلین به روم نیار دیگه
خندید وگفت : به هر حال باید برای اون شب یه لباس خوشگل بخری دیگه
- ولی من کلی لباس خواب خریدم
برگشت نگام کردوگفت : همراه آریا خریدی
- آره
اخمی کرد وگفت : اشتباه کردی نباید اون می دید
خندیدم وگفتم : وای گلین مردم از خنده مگه فرقی هم می کنه به هر حال سلیقه ای اون عالیه
به یه بوتیک بزرگ رفتیم وگلین بعد از کلی نگاه کردن یه لباس صورتی انتخواب کرد ولی من که همه ای حواسم به لباس سرمه ای حریر بلندی بود در جواب گلین که گفت : چطوره گیسو
گفتم : خوبه گلین اینو ببین
گلین اروم زد به بازوم وگفت : اون قیمتش خیلی بالاست گیسو
- مهم نیست مهم اینه رنگ مورد علاقه ای آریاست
گلین : تفلی آریا با یه خرید تو کارتش خالی میشه
خندیدم وگفتم : نترس این کارتم مال منه
دوتا لباس رو خریدیم وبعد از یه سری وسایل لازم برگشتیم خونه آریا ویاشار ودخترا تو حیاط بودن آریا ویاشار حرف می زدن ودخترا بازی می کردن
یاشار با دیدنمون گفت : اوه خانم ها همین خریدتون بود
گلین : کلی خسته شدیم فقط میخواستیم یکم خواهرانه بگردیم
آریا با لبخند نگام کردوگفت : خسته شدی
- اومم یکم برم یه دوش بگیرم
رفتم طرف گل ویه بوسه ای کوچلو رو لپش نشوندم گلی هم خودشو بهم چسبوند که اونم بوسیدم وگفتم : خب کوچلوهای عزیزمن خوش گذشت
گلی : کلی خوش گذشت خاله
- ای جانم گل من چطوره بابا رو که اذیت نکردی
- نه عزیزم اذیت نکرده تو فقط داری منو اذیت می کنی
متعجب نگاش کردم لبخند زدوگفت : می دونی چقدر دلم برات تنگ شده
تعجبم بیشتر شد دستمو گرفت وگفت : قرار نبود بری دوش بگیری
- اهای آریا خوردیش
آریا اخمی کرد ویاشار رو نگاه کرد که دستاشو بالا برد وبا لودگی گفت : ببخشید البته مال خودته
خندم گرفت اریا اخم کردوگفت : بیا برو دوشت رو بگیر
با هم دیگه رفتیم داخل خونه وطبقه ای بالا
- چی خریدی عزیزم
- فضولی نکن آقا خوشگله
اخمی کرد با صدا خندیدم دوتا دستامو گرفت وچسبوندم به دیوار
- شیطونی می کنی ودر میری
- عه آریا داشت...
بابوسه اش ساکت شدم کی باورش می شد آریا اینجوری باشه همیشه تو تصورات خودم فکر می کردم یه مرد سرد واز خودراضی ولی حالا برعکس شده بود
# پارت دویست وسی وپنج
گیسو:
- کدوم شب خواص
با شیطنت خندید وگفت : شب عروسیتون که البته تو خونه ای تو برپا شده بود
- گلین به روم نیار دیگه
خندید وگفت : به هر حال باید برای اون شب یه لباس خوشگل بخری دیگه
- ولی من کلی لباس خواب خریدم
برگشت نگام کردوگفت : همراه آریا خریدی
- آره
اخمی کرد وگفت : اشتباه کردی نباید اون می دید
خندیدم وگفتم : وای گلین مردم از خنده مگه فرقی هم می کنه به هر حال سلیقه ای اون عالیه
به یه بوتیک بزرگ رفتیم وگلین بعد از کلی نگاه کردن یه لباس صورتی انتخواب کرد ولی من که همه ای حواسم به لباس سرمه ای حریر بلندی بود در جواب گلین که گفت : چطوره گیسو
گفتم : خوبه گلین اینو ببین
گلین اروم زد به بازوم وگفت : اون قیمتش خیلی بالاست گیسو
- مهم نیست مهم اینه رنگ مورد علاقه ای آریاست
گلین : تفلی آریا با یه خرید تو کارتش خالی میشه
خندیدم وگفتم : نترس این کارتم مال منه
دوتا لباس رو خریدیم وبعد از یه سری وسایل لازم برگشتیم خونه آریا ویاشار ودخترا تو حیاط بودن آریا ویاشار حرف می زدن ودخترا بازی می کردن
یاشار با دیدنمون گفت : اوه خانم ها همین خریدتون بود
گلین : کلی خسته شدیم فقط میخواستیم یکم خواهرانه بگردیم
آریا با لبخند نگام کردوگفت : خسته شدی
- اومم یکم برم یه دوش بگیرم
رفتم طرف گل ویه بوسه ای کوچلو رو لپش نشوندم گلی هم خودشو بهم چسبوند که اونم بوسیدم وگفتم : خب کوچلوهای عزیزمن خوش گذشت
گلی : کلی خوش گذشت خاله
- ای جانم گل من چطوره بابا رو که اذیت نکردی
- نه عزیزم اذیت نکرده تو فقط داری منو اذیت می کنی
متعجب نگاش کردم لبخند زدوگفت : می دونی چقدر دلم برات تنگ شده
تعجبم بیشتر شد دستمو گرفت وگفت : قرار نبود بری دوش بگیری
- اهای آریا خوردیش
آریا اخمی کرد ویاشار رو نگاه کرد که دستاشو بالا برد وبا لودگی گفت : ببخشید البته مال خودته
خندم گرفت اریا اخم کردوگفت : بیا برو دوشت رو بگیر
با هم دیگه رفتیم داخل خونه وطبقه ای بالا
- چی خریدی عزیزم
- فضولی نکن آقا خوشگله
اخمی کرد با صدا خندیدم دوتا دستامو گرفت وچسبوندم به دیوار
- شیطونی می کنی ودر میری
- عه آریا داشت...
بابوسه اش ساکت شدم کی باورش می شد آریا اینجوری باشه همیشه تو تصورات خودم فکر می کردم یه مرد سرد واز خودراضی ولی حالا برعکس شده بود
۱۷.۶k
۰۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.