سناریو کوتاه 🖤✨
با انگشتای بلندش موهای طوسیشو که به تازگی رنگش رو عوض کرد بود کنار زد.
گربش رو از روی زمین بلند کرد و کنار خودش گذاشت.
دستاش سمت خزای نرمش برد و شروع کرد نوازش کردنش.
همزمان آهنگی زیر لب زمزمه کرد که باعث شد خاطره ای شیرین ولی همزمان تلخ به ذهنش اومد.
لبخندی زد و بعد صدای میو کوچیکی توی خونه پخش شد
کیتن توهم به همون چیزی که من فکر میکنم فکر میکنی؟
گربش رو از روی زمین بلند کرد و کنار خودش گذاشت.
دستاش سمت خزای نرمش برد و شروع کرد نوازش کردنش.
همزمان آهنگی زیر لب زمزمه کرد که باعث شد خاطره ای شیرین ولی همزمان تلخ به ذهنش اومد.
لبخندی زد و بعد صدای میو کوچیکی توی خونه پخش شد
کیتن توهم به همون چیزی که من فکر میکنم فکر میکنی؟
۲۰.۴k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.