زندگی جدید
زندگی جدید
پارت سوم
دهنم باز مونده بودارباب بهم نگاه کرد گفت :اینجا قشنگه گفتم:آره خدمتکار را منو بردن توی ی اتاق یکی از خدمتکار را گفت:این اتاق اتاق شماست گفتم :ممنون آخر شب شده بود میخواستم بخوابم که یکی از خدمتکار را گفت :خانوم گفتم:بله گفت:ارباب گفت شما برید اتاق ایشون منم گفتم :برای چی گفت :نمیدونم گفت :ارباب گفتند این لباس خواب بپوشید ی لباس خواب قرمز بود تور توری بود منم اونا رو پوشیدم خدمتکار منو به اتاق ارباب راهنمایی کرد منم دره اتاق باز کردم دیدم ارباب نیست وارد اتاق شدم دره اتاق بسته شد ارباب از پشت منو بغل کرد روی گردنم رو لیس میزد روم رو برگردوندم به سمت صورت ارباب ..
تا پارت بعد عزیزان
پارت سوم
دهنم باز مونده بودارباب بهم نگاه کرد گفت :اینجا قشنگه گفتم:آره خدمتکار را منو بردن توی ی اتاق یکی از خدمتکار را گفت:این اتاق اتاق شماست گفتم :ممنون آخر شب شده بود میخواستم بخوابم که یکی از خدمتکار را گفت :خانوم گفتم:بله گفت:ارباب گفت شما برید اتاق ایشون منم گفتم :برای چی گفت :نمیدونم گفت :ارباب گفتند این لباس خواب بپوشید ی لباس خواب قرمز بود تور توری بود منم اونا رو پوشیدم خدمتکار منو به اتاق ارباب راهنمایی کرد منم دره اتاق باز کردم دیدم ارباب نیست وارد اتاق شدم دره اتاق بسته شد ارباب از پشت منو بغل کرد روی گردنم رو لیس میزد روم رو برگردوندم به سمت صورت ارباب ..
تا پارت بعد عزیزان
۳۶.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.