سفیران سلامت پارت۵۱
#jisoo
جین کی اومده
لیسا:سلام جیسو خوبی
هیان هیون:مامان مامان (سریع دویدن بقلش)
لیسا:سلام عشقای مامان خوبین
هیان و هیون:خوبیم مامان
هی خوب وقتی مامانتون رو دیدین منو فراموش کردین
هیان و هیون: ببخشید😂😂(مثلا خندیدن هیان و هیون رو میگم)
سلام لیسا خوبی
لیسا:خوبم مرسی تو حالت خوبه مشکلی که نداری ها؟
خوبم نگران نباش
رزی و جنی:سلام جیسو خوبی
سلام بچه ها خوبم مرسی شما خوبین
ژینا:خب چهار ساعت حرف زدن و از اینجور چیزا
(مثلا پسرا هم هستن یادم رفت اونارو بنویسم)
جین:پسرا بیاین بریم توی بالکن هوا بخوریم
عه جین تا نرفتین بگم شام چی میخورین بپزم
رزی:جیسو چیزی نمیخواد تو حالت خیلی خوب نیست
یعنی یه بار دیگه به من بگین مریضین همتونو نابود میکنم
کی میگه من خوب نیستم
من خیلی هم خوبم
جین نگفتی
جین:خب نمیدونم یه بار یه سوشی درست کردی خیلی خوش مزه بود از اونا
کدوم
جین:اون که گفتی از خالم یاد گرفتم
اها فهمیدم با چی کنارش بزارم
جین:کیمچی
اوکی خب دخترا شما تعریف کنید تا من برم غذا اماده کنم
لیسا:منم میام کمک تو مری.....
لیسا به ا یه بار دیگه بگی بخدا نمیگم مامان هیو و هیانی زندت نمیزارم
لیسا:ببخشید
رزی:جنی بیا ما هم بریم کمک
جنی:باش
(بچه ها میدونم چرته اما الان مثلا جنی حاملست اما خودش حالا حالا ها نمیفهمه)
بقیه دخترا هم اومدن کمک
#یک ساعت بعد
خب لیسا کیمچی ها رو هم بیار
جین کوک تهیونگ جیمین بیاین شام حاضره
همه اومدن داشتیم شام میخوردیم
هیان: عمو جیمین یه چیز بگم
جیمین:بگو
هیان:تو خیلی کوچولو هستی
(همه زدن زیر خنده)
جیمین:چرا من کوچولو هستم
هیان:خب ببین من از تو قوی تر هستم
جیمین:اووووو خوبه اینو چجوری میخوای ثابت کنی
هیان:عمممم اها نگاه کن من الان میتونم صندلی خودمو بلند کنم
جین کی اومده
لیسا:سلام جیسو خوبی
هیان هیون:مامان مامان (سریع دویدن بقلش)
لیسا:سلام عشقای مامان خوبین
هیان و هیون:خوبیم مامان
هی خوب وقتی مامانتون رو دیدین منو فراموش کردین
هیان و هیون: ببخشید😂😂(مثلا خندیدن هیان و هیون رو میگم)
سلام لیسا خوبی
لیسا:خوبم مرسی تو حالت خوبه مشکلی که نداری ها؟
خوبم نگران نباش
رزی و جنی:سلام جیسو خوبی
سلام بچه ها خوبم مرسی شما خوبین
ژینا:خب چهار ساعت حرف زدن و از اینجور چیزا
(مثلا پسرا هم هستن یادم رفت اونارو بنویسم)
جین:پسرا بیاین بریم توی بالکن هوا بخوریم
عه جین تا نرفتین بگم شام چی میخورین بپزم
رزی:جیسو چیزی نمیخواد تو حالت خیلی خوب نیست
یعنی یه بار دیگه به من بگین مریضین همتونو نابود میکنم
کی میگه من خوب نیستم
من خیلی هم خوبم
جین نگفتی
جین:خب نمیدونم یه بار یه سوشی درست کردی خیلی خوش مزه بود از اونا
کدوم
جین:اون که گفتی از خالم یاد گرفتم
اها فهمیدم با چی کنارش بزارم
جین:کیمچی
اوکی خب دخترا شما تعریف کنید تا من برم غذا اماده کنم
لیسا:منم میام کمک تو مری.....
لیسا به ا یه بار دیگه بگی بخدا نمیگم مامان هیو و هیانی زندت نمیزارم
لیسا:ببخشید
رزی:جنی بیا ما هم بریم کمک
جنی:باش
(بچه ها میدونم چرته اما الان مثلا جنی حاملست اما خودش حالا حالا ها نمیفهمه)
بقیه دخترا هم اومدن کمک
#یک ساعت بعد
خب لیسا کیمچی ها رو هم بیار
جین کوک تهیونگ جیمین بیاین شام حاضره
همه اومدن داشتیم شام میخوردیم
هیان: عمو جیمین یه چیز بگم
جیمین:بگو
هیان:تو خیلی کوچولو هستی
(همه زدن زیر خنده)
جیمین:چرا من کوچولو هستم
هیان:خب ببین من از تو قوی تر هستم
جیمین:اووووو خوبه اینو چجوری میخوای ثابت کنی
هیان:عمممم اها نگاه کن من الان میتونم صندلی خودمو بلند کنم
۱۷.۰k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.