پیمودن ره صد ساله در یک شب!
🧡پیمودن ره صد ساله در یک شب!
مرحوم آیت الله العظمی شفتی در اصفهان یکی از مراجع بزرگ تقلید بود خیلی مقام بالا بود. حتی مشهور است که او شب ها دیوانه می شود از شدت عشق و خوف به ذات احدیّت ... حتی آنها را در اصفهان مسجدی ساخته به نام مسجد سید که خیلی عالی است و روحانیت عجیبی دارد. خودشان در جواب اینکه از کجا به این درجه رسیده اند فرمودند که : دعای یک سگ مرا به اینجا رسانده. ..
.
من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برایم پول نیامده بود. کمی صبر کردم چون نخواستم به کسی بگویم. اما یک وقت احتیاج شدیدی برایم پیش آمد. از رفیقم مقداری پول قرض گرفتم و نان و مقداری آبگوشت کله تهیه کردم. چون که به منزل برگشتم دیدم که سگی در جوی آب افتاده و توله هایش به او چسبیده اند و او شیر ندارد و خود را از شدت گرسنگی رو به مرگ نمی کشد. من خودم گفتم که حالا که گرسنگی کشیده شده باز هم گرسنگی را تحویل می دهی .نان ها را در آبگوشت ترید کرده و آنها را جلوی سگ قرار داده اند. سگ آن غذا را خورد و هم بلند شدم و ظرف را تمیز کردم وبعد از شستن به صاحبش برگرداندم.
بعد از آن پروردگار برای پولی فرستاد طولی نكشید كه از شفت كه یكی از شهرستانهای گیلان بصورت شخصی آمد و گفت فلان حاجی مرده و یك سوم از مال خود را برای شما وصیت كرده است ... من متعادل كردم حساب دیدم همون موقعی كه آن آبگوشت كله را به سگ دادم عصر همان روز برای من این وصیت شده است. از همان وقت کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد.
اگر من توانستم به اسلام خدمت کنم مدیون این است که توانستم دل سگی را به دست بیاورم.
تعجب نکنید زیرا برای آن که شخصی مشمول رحمت خدا شود زمینه میخواهد و زمینه نیز مختلف است گاهی انسان میتواند راه صد ساله را در یک شب بپیماید ...
منبع: گفتار نراقی ، ج ۱ ، ص ۳۴۰
@kampeynraisi
مرحوم آیت الله العظمی شفتی در اصفهان یکی از مراجع بزرگ تقلید بود خیلی مقام بالا بود. حتی مشهور است که او شب ها دیوانه می شود از شدت عشق و خوف به ذات احدیّت ... حتی آنها را در اصفهان مسجدی ساخته به نام مسجد سید که خیلی عالی است و روحانیت عجیبی دارد. خودشان در جواب اینکه از کجا به این درجه رسیده اند فرمودند که : دعای یک سگ مرا به اینجا رسانده. ..
.
من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برایم پول نیامده بود. کمی صبر کردم چون نخواستم به کسی بگویم. اما یک وقت احتیاج شدیدی برایم پیش آمد. از رفیقم مقداری پول قرض گرفتم و نان و مقداری آبگوشت کله تهیه کردم. چون که به منزل برگشتم دیدم که سگی در جوی آب افتاده و توله هایش به او چسبیده اند و او شیر ندارد و خود را از شدت گرسنگی رو به مرگ نمی کشد. من خودم گفتم که حالا که گرسنگی کشیده شده باز هم گرسنگی را تحویل می دهی .نان ها را در آبگوشت ترید کرده و آنها را جلوی سگ قرار داده اند. سگ آن غذا را خورد و هم بلند شدم و ظرف را تمیز کردم وبعد از شستن به صاحبش برگرداندم.
بعد از آن پروردگار برای پولی فرستاد طولی نكشید كه از شفت كه یكی از شهرستانهای گیلان بصورت شخصی آمد و گفت فلان حاجی مرده و یك سوم از مال خود را برای شما وصیت كرده است ... من متعادل كردم حساب دیدم همون موقعی كه آن آبگوشت كله را به سگ دادم عصر همان روز برای من این وصیت شده است. از همان وقت کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد.
اگر من توانستم به اسلام خدمت کنم مدیون این است که توانستم دل سگی را به دست بیاورم.
تعجب نکنید زیرا برای آن که شخصی مشمول رحمت خدا شود زمینه میخواهد و زمینه نیز مختلف است گاهی انسان میتواند راه صد ساله را در یک شب بپیماید ...
منبع: گفتار نراقی ، ج ۱ ، ص ۳۴۰
@kampeynraisi
۱.۱k
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.