۶
۶
امتحان ولایت
زمان زمان عجیبی است یار ما به کجاست؟
دهد گواه دل من امام ما تنهاست
زمان زمان نفاق و خیانت و پستی است
اگر چه وقت ظهور محبت مولاست
ز هر زمان که گذشته وظیفه مشکل تر
ولایت است غریب و غریبیش پیداست
دعا کنید بیاید امام و صاحب ما
هر آن که گشت غلامش همیشه پابرجاست
هر آن چه می گذرد حفظ دین به خون دل
است
شهادت است که راه نجات از این غوغاست
بیا و باز کن این در که سخت محتاجیم
ببین هنوز دل ما شکسته ی زهراست
در امتحان ولایت مرا قبول نما
شفاعت تو ز شیعه در این زمان زیباست
مرا بخر به غلامی که بنده ات باشم
غلامی تو نجات قیامت کبراست
جواد حیدری
۷
تمنای نگاه
سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی
چه شود عاقبتم را ز خدا خیر بخواهی
سالِفِ برُکَ بیِ خوانده ام و درس گرفتم
که مرا داده ای از روز ازل فیض پناهی
با لباسی که برای غم جد تو بپوشم
با همین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی
آمدم تا که بگویم سر یارم به سلامت
تسلیت بر تو بگویم همره ناله و آهی
گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند
نه امانی نه قوامی نه ثباتی و سپاهی
عزت عشق عیان است در این ماه حسینی
چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی
جواد حیدری
۸
کَرم اوّل
نگاه توست به چشمم نگاه من به کجاست؟
عنایت تو به سائل همیشه پابرجاست
در اولین کرم حق، اسیر تو گشتم
خدا مرا ز ازل مبتلای تو می خواست
خدا کند که به کار تو آید این سائل
غلامی سر کوی تو فخر هر دو سراست
به یمن خون شهیدان هنوز مست توایم
زمینه ساز ظهور تو تربت شهداست
همیشه شکر گذارم که سینه زن هستم
که سینه زن پی حفظ قیام کرب و بلاست
خدا کند که بیایی به انتقام حسین
که این ظهور، دعای همیشه زهراست
جواد حیدری
۹
رابطه
گره فتاده به کارم گره گشایی نیست
برای دیدن مشکل گشا رجایی نیست
وفا هر آنچه که باشد ز سوی ارباب است
خجل منم که به اعمال من وفایی نیست
هم اینکه رابطه ام با نگار، کم رنگ است
نشان این شده رزقم دگر خدایی نیست
دلیل غیبت موعود فاطمه این است
هنوز جامعه شیعه کربلایی نیست
به غیر مجلس روضه که جنت دنیاست
به هر کجا که روم عزت و صفایی نیست
نشاط بندگی ما همین عزا باشد
بدون روضه به ایمان ما بقایی نیست
جواد حیدری
۱۰
تلاش عاشق
کسی که با غم تو آشنا نیست
یقین دارم دل او با خدا نیست
همه سیر و سلوک عاشق این است
تلاشش جز به سوی کربلا نیست
بَدا، بر آن که از تو ناامید است
که بر این درد والله دوا نیست
اصول اعتقاد شیعه این است
که دین حق به جز حب و ولا نیست
کسی که اشک در چشمش ندارد
بگردی در دلش عشق و صفا نیست
الهی چشم ما خشکی نبیند
عذابی بدتر از این بهر ما نیست
همین یک کار ما مانند مهدی است
که گفته؟ فاطمه از ما رضا نیست
کسی که شبهه دارد در ولایت
نصیبش روزی پاک خدا نیست
الهی دل تهی از غیر گردد
تمام عاقبت ها خیر گردد
جواد حیدری
۱۱
هر چه که هست
ساکن میکده بودم چه کنم رفت ز دست
توبه ام باز شبیه لب پیمانه شکست
عشق تو حفظ شده در دل ما نسل به نسل
به امانت برسانند به ما دست به دست
دست خالی به خدا تا صف محشر نشود
هر که یک دفعه سر راه تو دلدار نشست
من به خود عاشق رویت نشدم، دل بکنَم
دست حق بر سر زلف تو دل ما را بست
شادم از گریه که مانند تو می گردم من
بهترین نعمت من در دو جهان این اشک است
کی فراهم بشود بهر فرج هرچه که نیست
به فدای قدم یار شود هر چه که هست
جواد حیدری
۱۲
خوشبخت ترین دست
دردی که به دل هست دوایی نپذیرد
زخمی که شده کهنه شفایی نپذیرد
عاشق شدن و دل به تو معشوق سپردن
راهی است که یک لحظه جدایی نپذیرد
خوشبختترین دست به سوی تو دراز است
بدبخت شود آن که گدایی نپذیرد
باید که عبادت به اطاعت ببرد راه
عبد تو شدن چون و چرایی نپذیرد
با نوکر تو هر که دلش صاف نگردد
حتی به دل کعبه صفایی نپذیرد
همراهی تو لازمهاش صبر عظیم است
محروم ز توست آن که بلایی نپذیرد
پرفیض ترین سفره بود سفره روضه
جز از کرمت شیعه غذایی نپذیرد
از حیث عمل حضرت زهرا به قیامت
جز آن که شود کرب و بلایی نپذیرد
جواد حیدری
امتحان ولایت
زمان زمان عجیبی است یار ما به کجاست؟
دهد گواه دل من امام ما تنهاست
زمان زمان نفاق و خیانت و پستی است
اگر چه وقت ظهور محبت مولاست
ز هر زمان که گذشته وظیفه مشکل تر
ولایت است غریب و غریبیش پیداست
دعا کنید بیاید امام و صاحب ما
هر آن که گشت غلامش همیشه پابرجاست
هر آن چه می گذرد حفظ دین به خون دل
است
شهادت است که راه نجات از این غوغاست
بیا و باز کن این در که سخت محتاجیم
ببین هنوز دل ما شکسته ی زهراست
در امتحان ولایت مرا قبول نما
شفاعت تو ز شیعه در این زمان زیباست
مرا بخر به غلامی که بنده ات باشم
غلامی تو نجات قیامت کبراست
جواد حیدری
۷
تمنای نگاه
سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی
چه شود عاقبتم را ز خدا خیر بخواهی
سالِفِ برُکَ بیِ خوانده ام و درس گرفتم
که مرا داده ای از روز ازل فیض پناهی
با لباسی که برای غم جد تو بپوشم
با همین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی
آمدم تا که بگویم سر یارم به سلامت
تسلیت بر تو بگویم همره ناله و آهی
گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند
نه امانی نه قوامی نه ثباتی و سپاهی
عزت عشق عیان است در این ماه حسینی
چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی
جواد حیدری
۸
کَرم اوّل
نگاه توست به چشمم نگاه من به کجاست؟
عنایت تو به سائل همیشه پابرجاست
در اولین کرم حق، اسیر تو گشتم
خدا مرا ز ازل مبتلای تو می خواست
خدا کند که به کار تو آید این سائل
غلامی سر کوی تو فخر هر دو سراست
به یمن خون شهیدان هنوز مست توایم
زمینه ساز ظهور تو تربت شهداست
همیشه شکر گذارم که سینه زن هستم
که سینه زن پی حفظ قیام کرب و بلاست
خدا کند که بیایی به انتقام حسین
که این ظهور، دعای همیشه زهراست
جواد حیدری
۹
رابطه
گره فتاده به کارم گره گشایی نیست
برای دیدن مشکل گشا رجایی نیست
وفا هر آنچه که باشد ز سوی ارباب است
خجل منم که به اعمال من وفایی نیست
هم اینکه رابطه ام با نگار، کم رنگ است
نشان این شده رزقم دگر خدایی نیست
دلیل غیبت موعود فاطمه این است
هنوز جامعه شیعه کربلایی نیست
به غیر مجلس روضه که جنت دنیاست
به هر کجا که روم عزت و صفایی نیست
نشاط بندگی ما همین عزا باشد
بدون روضه به ایمان ما بقایی نیست
جواد حیدری
۱۰
تلاش عاشق
کسی که با غم تو آشنا نیست
یقین دارم دل او با خدا نیست
همه سیر و سلوک عاشق این است
تلاشش جز به سوی کربلا نیست
بَدا، بر آن که از تو ناامید است
که بر این درد والله دوا نیست
اصول اعتقاد شیعه این است
که دین حق به جز حب و ولا نیست
کسی که اشک در چشمش ندارد
بگردی در دلش عشق و صفا نیست
الهی چشم ما خشکی نبیند
عذابی بدتر از این بهر ما نیست
همین یک کار ما مانند مهدی است
که گفته؟ فاطمه از ما رضا نیست
کسی که شبهه دارد در ولایت
نصیبش روزی پاک خدا نیست
الهی دل تهی از غیر گردد
تمام عاقبت ها خیر گردد
جواد حیدری
۱۱
هر چه که هست
ساکن میکده بودم چه کنم رفت ز دست
توبه ام باز شبیه لب پیمانه شکست
عشق تو حفظ شده در دل ما نسل به نسل
به امانت برسانند به ما دست به دست
دست خالی به خدا تا صف محشر نشود
هر که یک دفعه سر راه تو دلدار نشست
من به خود عاشق رویت نشدم، دل بکنَم
دست حق بر سر زلف تو دل ما را بست
شادم از گریه که مانند تو می گردم من
بهترین نعمت من در دو جهان این اشک است
کی فراهم بشود بهر فرج هرچه که نیست
به فدای قدم یار شود هر چه که هست
جواد حیدری
۱۲
خوشبخت ترین دست
دردی که به دل هست دوایی نپذیرد
زخمی که شده کهنه شفایی نپذیرد
عاشق شدن و دل به تو معشوق سپردن
راهی است که یک لحظه جدایی نپذیرد
خوشبختترین دست به سوی تو دراز است
بدبخت شود آن که گدایی نپذیرد
باید که عبادت به اطاعت ببرد راه
عبد تو شدن چون و چرایی نپذیرد
با نوکر تو هر که دلش صاف نگردد
حتی به دل کعبه صفایی نپذیرد
همراهی تو لازمهاش صبر عظیم است
محروم ز توست آن که بلایی نپذیرد
پرفیض ترین سفره بود سفره روضه
جز از کرمت شیعه غذایی نپذیرد
از حیث عمل حضرت زهرا به قیامت
جز آن که شود کرب و بلایی نپذیرد
جواد حیدری
۱۴.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.