۱۳
۱۳
سایه رحمت
بر در میکده روزی چو گذرم افتد
چشم آلوده من بر رخ یارم افتد
رفتن میکده با غیر اجل ممکن نیست
کو اجل تا که به آن خانه گذارم افتد
ورقی از صحف عشق نکردم از بر
چه کنم تا که هوس از دل زارم افتد
مهربانی ز دو سر خوش بود اما چه کنم
اوست تنها ز رفاقت پی کارم افتد
محنت و غصه دنیا شده ساکن به دلم
چه کنم تا به دلم غصه یارم افتد
هرچه دستم بگرفت از ره دیگر رفتم
چه کنم تا گذرم سوی نگارم افتد
اندر این شهر چنان ناله زنم با باران
تا که سایه رحمت به دیارم افتد
ترسم آن دوست که رنجیده ز دست و دل من
دست از من بکشد فتنه به کارم افتد
اشک ریزم به هواخواهی او تا دم مرگ
تا که اشکش به روی خاک مزارم افتد
جواد حیدری
۱۴
لطف مهیّا
از تو به خدا دلبر محبوب تری نیست
وز من به خدا نوکر معیوب تری نیست
در هر دو جهان فرصت گشتن چو بیابم
بهتر ز تو ارباب شه خوب تری نیست
آن چشمه که با یاد تو خشکی نپذیرد
چشمی است کز آن چشمه مرطوب تری نیست
در مجلس تو لطف خداوند مهیاست
از روضه تو غیر تو مطلوبتری نیست
خالص نشدم تا که عیارم بپسندی
در عشق ز من عاشق مغلوب تری نیست
از غصه جا ماندن و هجران عزیزان
والله غم سخت و پر آشوب تری نیست
از جذبه تو نار شود برد و سلامت
در عشق ز عشاق تو مجذوب تری نیست
آن شب همه دیدند ز زنهای حسینی
در هر دو جهان بانوی محجوب تری نیست
یعقوب گواه است که در وادی هجران
ای یوسف زهرا ز تو یعقوب تری نیست
زین جمله که " ارباب فقط دلبر زینب"
در هر دو جهان جمله زرکوب تری نیست
جواد حیدری
۱۵
دلیل آبرو
بی دلیل آبروی ما حسین
مقصد هرجستجوی ما حسین
هر زمان در آمدن سستی کنیم
زود می آیی به سوی ما حسین
چشم ما کاسه به دست اشک توست
پرکن از می این سبوی ما حسین
از بلا ایمن بود تا خیمه ات
می شود برپا به کوی ما حسین
وقت گریه بر غم تو می شود
مادرت در گفتگوی ما حسین
هر ملک در مجلس اهل بکاء
میبرد بهره ز بوی ما حسین
خواستیم از حق که گرداند سپید
در ره عشق تو موی ما حسین
کاش از آن حنجر بریده ات
یک نشان گیرد گلوی ما حسین
رنگ و بوی خویش را بر ما ببخش
اشک و سوز و ناله را یکجا ببخش
جواد حیدری
۱۶
عطای زینب (س)
ما گرفتار بلای زینبیم
ما حسینی از عطای زینبیم
تا خدا بر ما عنایت میکند
ما گدای هر گدای زینبیم
بر گل نرگس قسم در روضه ها
سائل مهر و وفای زینبیم
ما برای دین به سینه میزنیم
شیعیان درس های زینبیم
سینه عریانِ حسین بی کفن
رخ کبودان عزای زینبیم
آخر مجلس به وقت شور عشق
سوی مقتل در قفای زینبیم
ما به وادی محبت از ازل
کربلایی، از دعای زینبیم
وقت دیدار اجل بعد از حسین
چشم، در راه لقای زینبیم
در جزا گر مادرش رخصت دهد
دست بر سینه به پای زینبیم
جواد حیدری
۱۷
رزق حسینی
محرم دیده و دلها حسینی است
در این ایام رزق ما حسینی است
ز هیئت آمدن یا گریه کردن
کسی که گشته با تقوا حسینی است
نشستن پای منبر هست واجب
که حرف و درس منبرها حسینی است
کسی که می کند خدمت به مردم
چه در دنیا چه در عقبی حسینی است
دو دستی که خورد بر سینه و سر
محرم را کند احیاء حسینی است
دلی که بر شهادت شوق دارد
رها گردیده از دنیا حسینی است
دو چشمی که سحر شب زنده دار است
نماز شب کند برپا حسینی است
شود پرونده ی هر کس به دست
گل نرگس فقط امضا حسینی است
بپرسی گر حسینی کیست؟ گویم
خدایی زینب کبری حسینی است
جواد حیدری
۱۸
باب توبه
حسینا کربلایت عرش علاست
پذیرای محبان تو زهراست
حسینا هیئت تو باب توبه است
که اسباب خداجویی مهیاست
حسینا بی تو هیچم بی تو پستم
که بی تو نوکر آلوده رسواست
حسینا پیش مردم گر عزیزم
تمام احترامم از تو آقاست
حسینا یاد یاران شهیدم
دلم سرمست آوای حسیناست
حسینا هر چه خواهم در محرم
برای من مهیا، بی تمناست
حسینا شهر ما غرق گنه بود
ولی با یاد تو بنگر چه زیباست
حسینا اشک را از ما نگیری
که این سرمایه ی ما هر دو دنیاست
حسینا هر که زیر خیمه توست
امان دارد که زیر دست سقّاست
حسینا با تو خواهم ماند ارباب
تو را تا حشر خواهم خواند ارباب
جواد حیدری
۱۹
سائل دائمی
آفریدند مرا تا که گدایت باشم
سائل دائمی دست عطایت باشم
آفریدند مرا از تو بگیرم عصمت
شیعه ی چشم و دل غرق خدایت باشم
تا خدا هست تو هم باقی باالله هستی
می شوم مثل تو گر، از شهدایت باشم
چون عزای تو بقای همه دین خداست
آمدم گرمی این بزم عزایت باشم
تو قتیل العبراتی که خدا فرموده :
" ای حبیبم منِ الله بهایت باشم"
گر نشد زنده بیایم به حریمت، مددی
تا که مدفون شده در کرب و بلایت باشم
اشک ما تلبیه ی ماست به هَل مِن ناصِر
داده ای اذن که اینگونه فدایت باشم
شدی آواره که اسلام نگردد تحریف
کاش آوره این حکم ولایت باشم
با لب تشنه دعا کن که بیاید مهدی
گره از غربت اسلام گشاید مهدی
جواد حیدری
سایه رحمت
بر در میکده روزی چو گذرم افتد
چشم آلوده من بر رخ یارم افتد
رفتن میکده با غیر اجل ممکن نیست
کو اجل تا که به آن خانه گذارم افتد
ورقی از صحف عشق نکردم از بر
چه کنم تا که هوس از دل زارم افتد
مهربانی ز دو سر خوش بود اما چه کنم
اوست تنها ز رفاقت پی کارم افتد
محنت و غصه دنیا شده ساکن به دلم
چه کنم تا به دلم غصه یارم افتد
هرچه دستم بگرفت از ره دیگر رفتم
چه کنم تا گذرم سوی نگارم افتد
اندر این شهر چنان ناله زنم با باران
تا که سایه رحمت به دیارم افتد
ترسم آن دوست که رنجیده ز دست و دل من
دست از من بکشد فتنه به کارم افتد
اشک ریزم به هواخواهی او تا دم مرگ
تا که اشکش به روی خاک مزارم افتد
جواد حیدری
۱۴
لطف مهیّا
از تو به خدا دلبر محبوب تری نیست
وز من به خدا نوکر معیوب تری نیست
در هر دو جهان فرصت گشتن چو بیابم
بهتر ز تو ارباب شه خوب تری نیست
آن چشمه که با یاد تو خشکی نپذیرد
چشمی است کز آن چشمه مرطوب تری نیست
در مجلس تو لطف خداوند مهیاست
از روضه تو غیر تو مطلوبتری نیست
خالص نشدم تا که عیارم بپسندی
در عشق ز من عاشق مغلوب تری نیست
از غصه جا ماندن و هجران عزیزان
والله غم سخت و پر آشوب تری نیست
از جذبه تو نار شود برد و سلامت
در عشق ز عشاق تو مجذوب تری نیست
آن شب همه دیدند ز زنهای حسینی
در هر دو جهان بانوی محجوب تری نیست
یعقوب گواه است که در وادی هجران
ای یوسف زهرا ز تو یعقوب تری نیست
زین جمله که " ارباب فقط دلبر زینب"
در هر دو جهان جمله زرکوب تری نیست
جواد حیدری
۱۵
دلیل آبرو
بی دلیل آبروی ما حسین
مقصد هرجستجوی ما حسین
هر زمان در آمدن سستی کنیم
زود می آیی به سوی ما حسین
چشم ما کاسه به دست اشک توست
پرکن از می این سبوی ما حسین
از بلا ایمن بود تا خیمه ات
می شود برپا به کوی ما حسین
وقت گریه بر غم تو می شود
مادرت در گفتگوی ما حسین
هر ملک در مجلس اهل بکاء
میبرد بهره ز بوی ما حسین
خواستیم از حق که گرداند سپید
در ره عشق تو موی ما حسین
کاش از آن حنجر بریده ات
یک نشان گیرد گلوی ما حسین
رنگ و بوی خویش را بر ما ببخش
اشک و سوز و ناله را یکجا ببخش
جواد حیدری
۱۶
عطای زینب (س)
ما گرفتار بلای زینبیم
ما حسینی از عطای زینبیم
تا خدا بر ما عنایت میکند
ما گدای هر گدای زینبیم
بر گل نرگس قسم در روضه ها
سائل مهر و وفای زینبیم
ما برای دین به سینه میزنیم
شیعیان درس های زینبیم
سینه عریانِ حسین بی کفن
رخ کبودان عزای زینبیم
آخر مجلس به وقت شور عشق
سوی مقتل در قفای زینبیم
ما به وادی محبت از ازل
کربلایی، از دعای زینبیم
وقت دیدار اجل بعد از حسین
چشم، در راه لقای زینبیم
در جزا گر مادرش رخصت دهد
دست بر سینه به پای زینبیم
جواد حیدری
۱۷
رزق حسینی
محرم دیده و دلها حسینی است
در این ایام رزق ما حسینی است
ز هیئت آمدن یا گریه کردن
کسی که گشته با تقوا حسینی است
نشستن پای منبر هست واجب
که حرف و درس منبرها حسینی است
کسی که می کند خدمت به مردم
چه در دنیا چه در عقبی حسینی است
دو دستی که خورد بر سینه و سر
محرم را کند احیاء حسینی است
دلی که بر شهادت شوق دارد
رها گردیده از دنیا حسینی است
دو چشمی که سحر شب زنده دار است
نماز شب کند برپا حسینی است
شود پرونده ی هر کس به دست
گل نرگس فقط امضا حسینی است
بپرسی گر حسینی کیست؟ گویم
خدایی زینب کبری حسینی است
جواد حیدری
۱۸
باب توبه
حسینا کربلایت عرش علاست
پذیرای محبان تو زهراست
حسینا هیئت تو باب توبه است
که اسباب خداجویی مهیاست
حسینا بی تو هیچم بی تو پستم
که بی تو نوکر آلوده رسواست
حسینا پیش مردم گر عزیزم
تمام احترامم از تو آقاست
حسینا یاد یاران شهیدم
دلم سرمست آوای حسیناست
حسینا هر چه خواهم در محرم
برای من مهیا، بی تمناست
حسینا شهر ما غرق گنه بود
ولی با یاد تو بنگر چه زیباست
حسینا اشک را از ما نگیری
که این سرمایه ی ما هر دو دنیاست
حسینا هر که زیر خیمه توست
امان دارد که زیر دست سقّاست
حسینا با تو خواهم ماند ارباب
تو را تا حشر خواهم خواند ارباب
جواد حیدری
۱۹
سائل دائمی
آفریدند مرا تا که گدایت باشم
سائل دائمی دست عطایت باشم
آفریدند مرا از تو بگیرم عصمت
شیعه ی چشم و دل غرق خدایت باشم
تا خدا هست تو هم باقی باالله هستی
می شوم مثل تو گر، از شهدایت باشم
چون عزای تو بقای همه دین خداست
آمدم گرمی این بزم عزایت باشم
تو قتیل العبراتی که خدا فرموده :
" ای حبیبم منِ الله بهایت باشم"
گر نشد زنده بیایم به حریمت، مددی
تا که مدفون شده در کرب و بلایت باشم
اشک ما تلبیه ی ماست به هَل مِن ناصِر
داده ای اذن که اینگونه فدایت باشم
شدی آواره که اسلام نگردد تحریف
کاش آوره این حکم ولایت باشم
با لب تشنه دعا کن که بیاید مهدی
گره از غربت اسلام گشاید مهدی
جواد حیدری
۱۷.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۰