توی کافه نادری کنج همون میز بلوط
توی کافه نادری کنج همون میز بلوط
دوتا صندلی لهستانی هنوز منتظرن
تا من و تو بشینیم گپ بزنیم مثل قدیم
شب بشه مشتریا تا آخرین نفر برن
ما همیشه اولین و آخرین بوددیم عزیز
هم تو تابستون داغ هم توی پاییزای سرد
تابلوی بسته و باز پشت شیشه ی درو
بعد رفتن ما اون کافه چی وارونه میکرد
چشمک ستاره ها رو میشمردیم یادته؟
واسه تنهایی شب غصه می خوردیم یادته؟
من مثل سایه ی تو,تو واسه من مثل نفس
هر دو مون برای همدیگه میمردیم یادته؟
دستامون تو دست هم گم میشدیم تو خواب شب
دل دیوونه ی من هی قدماتو میشمرد
کوچه ها رو رد میکردیم تا خیابون بزرگ
عطر ناب تو منو تا آخر دنیا میبرد
حالا تو نیستی و این کوچه صدام نمیزنه
حالا تو نیستی و بی تو دیگه کافه,کافه نیست
دیگه هیچ ستاره ای جرات چشمک نداره
هیچ کسی مثل من از نبودنت کلافه نیست
چشمک ستاره ها رو میشمردیم یادته؟
واسه تنهایی شب غصه میخوردیم یادته؟
من مث سایه ی تو تو واسه من مثل نفس
هردومون برای همدیگه میمردیم یادته؟
هنوزم توی کافه نادری
کنج همون میز بلوط
دوتا صندلی لهستانی هنوز منتظرن
کافه نادری - یغما گلروئی
دوتا صندلی لهستانی هنوز منتظرن
تا من و تو بشینیم گپ بزنیم مثل قدیم
شب بشه مشتریا تا آخرین نفر برن
ما همیشه اولین و آخرین بوددیم عزیز
هم تو تابستون داغ هم توی پاییزای سرد
تابلوی بسته و باز پشت شیشه ی درو
بعد رفتن ما اون کافه چی وارونه میکرد
چشمک ستاره ها رو میشمردیم یادته؟
واسه تنهایی شب غصه می خوردیم یادته؟
من مثل سایه ی تو,تو واسه من مثل نفس
هر دو مون برای همدیگه میمردیم یادته؟
دستامون تو دست هم گم میشدیم تو خواب شب
دل دیوونه ی من هی قدماتو میشمرد
کوچه ها رو رد میکردیم تا خیابون بزرگ
عطر ناب تو منو تا آخر دنیا میبرد
حالا تو نیستی و این کوچه صدام نمیزنه
حالا تو نیستی و بی تو دیگه کافه,کافه نیست
دیگه هیچ ستاره ای جرات چشمک نداره
هیچ کسی مثل من از نبودنت کلافه نیست
چشمک ستاره ها رو میشمردیم یادته؟
واسه تنهایی شب غصه میخوردیم یادته؟
من مث سایه ی تو تو واسه من مثل نفس
هردومون برای همدیگه میمردیم یادته؟
هنوزم توی کافه نادری
کنج همون میز بلوط
دوتا صندلی لهستانی هنوز منتظرن
کافه نادری - یغما گلروئی
۵.۱k
۰۳ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.