تقدیم به پیشگاه حضرت رقیه
تقدیم به پیشگاه حضرت رقیه
امشب قلم به دستم و تصویر میکشم
تصویر یک سه ساله ولی پیر میکشم
تصویر جای زخم به دستان کوچکش
آثاری از کبودی زنجیر میکشم
در یک خرابه می کشم و در کنار او
یک تکه نان و کاسه ای از شیر میکشم
او در خیال خود به پدر فکر می کند
من گریه کرده,نیزه و شمشیر میکشم
او گفت ای عمو و کشیدم تن و دو دست
هی پشت هم به دست و تن تیر میکشم
از عمه خواستم بنویسم ولی نشد
دیگر قلم شکسته و تکبیر میکشم
امشب قلم به دستم و تصویر میکشم
تصویر یک سه ساله ولی پیر میکشم
تصویر جای زخم به دستان کوچکش
آثاری از کبودی زنجیر میکشم
در یک خرابه می کشم و در کنار او
یک تکه نان و کاسه ای از شیر میکشم
او در خیال خود به پدر فکر می کند
من گریه کرده,نیزه و شمشیر میکشم
او گفت ای عمو و کشیدم تن و دو دست
هی پشت هم به دست و تن تیر میکشم
از عمه خواستم بنویسم ولی نشد
دیگر قلم شکسته و تکبیر میکشم
۱.۶k
۰۶ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.