در سڪوت هزار رنڪَ پاییز چہ آغوشهایی ڪہ تب ڪردند از نبودن ڪَرمی دستی و چہ واژه هایی در بستر بی روح و سپید سڪوت مردند...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.