اونقدر سردمه كه قلم رو به زحمت توی دست گرفتم. بيهودگیه هم
اونقدر سردمه كه قلم رو به زحمت توی دست گرفتم. بيهودگیه همه چيز؛ مدتیه كه مدام احساسش میكنم. مغزم به یه پنجرهی خالی میمونه.
به رختخواب میرم، توی گوشم پنبه میزارم، يكی دو روز دراز میكشم و تو زمان به چه مسافتهایی سفر میكنم!...
- قلم در اعتصاب است
به رختخواب میرم، توی گوشم پنبه میزارم، يكی دو روز دراز میكشم و تو زمان به چه مسافتهایی سفر میكنم!...
- قلم در اعتصاب است
۱۳.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۰