مردی به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند.بچه ها شیطنت و س
مردی به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند.بچه ها شیطنت و سر و صدا می کردند و مرد هم در فکر فرو رفته بود.مردم با هم پچ پچ می کردند و می گفتند عجب پدر بی ملاحظه ایست و بچه هایش را آرام نمی کند!بالاخره یک نفر بلند شد و به مرد گفت: چرا بچه هایت را آرام نمیکنی ؟مرد گفت الان از بیمارستان می آییم و مادر بچه هایم فوت کرده.در فکرم که چطور این خبر را به بچه ها بدهم !در این لحظه بود که مردم بجای غر و لند ، شروع به بازی کردن با بچه ها و سرگرم کردنشان شدند و مرد باز در غصه هایش غرق شد
.نکته: هیچگاه بدون درک شرایط دیگران ، در مورد آنها قضاوت نکنیم
.نکته: هیچگاه بدون درک شرایط دیگران ، در مورد آنها قضاوت نکنیم
۹۹۸
۰۷ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.