مجنون از روی سجاده شخصی عبورکرد مرد نمازرا شکست و گفت :مر
مجنون از روی سجاده شخصی عبورکرد مرد نمازرا شکست و گفت :مردک درحال رازونیاز باخدا بودم برای چه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد وگفت :عاشق بنده ای بودم و تورا ندیدم، تو عاشق خدابودی چگونه مرا دیدی؟!
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.