پارت31
#پارت31
عشق زوری💔
نیکا: جیغ زدم و فرار کردم که یهو دلم درد گرف و افتادم و جیغ بلندی زدم که ارسلان سریع سمتم اومد
ارسلان: نیکااا خوبی چیشدهههه
نیکا: خوبم فق دلم بهو درد گرف
ارسلان: دستشو گرفتم و اروم بلندش کردم و به سمت پله بردم و رفتیم طبقه بالا توی اتاق درازش کردم و پتو رو کشیدم روش
خب عشقم اینجا استراحت کن باشه بت گفتم که امرو تو استراحت کن گوش نکردی
نیکا: اما خوبممم
ارسلان: استراحت کن حالا دیدی که چیشد
بهتری حالا
نیکا: اره بهترم
ارسلان: روی موهاشو بوص کردم و سرمو روی سرش گذاشتم
نیکا: ارسلان بغلم کرد و سرشو روی سرم گذاشت که بویی حس کردم
اممم چیزه ارسلان
ارسلان: جانم
نیکا: به خدا نمیخام جو عاشقانمونو خراب کنم ولی مجبورم
ارسلان: چرا
نیکا: فک کنم غذات سوخت
ارسلان: یکم بو کردم و محکم زدم رو پیشونیم و رفتم پایین
نبکا: نگاه دنبالش کردم و میخندیدم
ارسلان: نبکاااااااااااااااااااا
نیکا: جانممممم
ارسلان: غذام سوخت چیکا کنیم حالا زنگ بزنم بیرون بیارن تو چی میخوری
نیکا: من هرچی که خودت میخوری میخورم
ارسلان: باشه عشقم قورمه سبزی خوبه
نبکا: ارههههههههه
ارسلان: باشهه (بچع ها نیکا بالاس و ارسلان پایین واس همین داد میزنن)
زنگ زدم و از بیرون غذارو اوردن رفتم بالا پیش نبکا که داشت باموهاش بازی میکرد
نفسم غذا رو اوردن
نیکا: خب بریم پایین بخوریم
ارسلان: ننننن تو باس استراحت کنی من دلم نمیخاد بچم چیزیش بشهع
نیکا: بچههههه؟!
30 تا کامنت🗿😂
#ارسلان#نیکا#دیانا#متین#ممد#پانیذ#عسل#رضا#مهراب#مهدیس#دپ#رمان#اکیپ#عاشقانه#شکست#مرگ
عشق زوری💔
نیکا: جیغ زدم و فرار کردم که یهو دلم درد گرف و افتادم و جیغ بلندی زدم که ارسلان سریع سمتم اومد
ارسلان: نیکااا خوبی چیشدهههه
نیکا: خوبم فق دلم بهو درد گرف
ارسلان: دستشو گرفتم و اروم بلندش کردم و به سمت پله بردم و رفتیم طبقه بالا توی اتاق درازش کردم و پتو رو کشیدم روش
خب عشقم اینجا استراحت کن باشه بت گفتم که امرو تو استراحت کن گوش نکردی
نیکا: اما خوبممم
ارسلان: استراحت کن حالا دیدی که چیشد
بهتری حالا
نیکا: اره بهترم
ارسلان: روی موهاشو بوص کردم و سرمو روی سرش گذاشتم
نیکا: ارسلان بغلم کرد و سرشو روی سرم گذاشت که بویی حس کردم
اممم چیزه ارسلان
ارسلان: جانم
نیکا: به خدا نمیخام جو عاشقانمونو خراب کنم ولی مجبورم
ارسلان: چرا
نیکا: فک کنم غذات سوخت
ارسلان: یکم بو کردم و محکم زدم رو پیشونیم و رفتم پایین
نبکا: نگاه دنبالش کردم و میخندیدم
ارسلان: نبکاااااااااااااااااااا
نیکا: جانممممم
ارسلان: غذام سوخت چیکا کنیم حالا زنگ بزنم بیرون بیارن تو چی میخوری
نیکا: من هرچی که خودت میخوری میخورم
ارسلان: باشه عشقم قورمه سبزی خوبه
نبکا: ارههههههههه
ارسلان: باشهه (بچع ها نیکا بالاس و ارسلان پایین واس همین داد میزنن)
زنگ زدم و از بیرون غذارو اوردن رفتم بالا پیش نبکا که داشت باموهاش بازی میکرد
نفسم غذا رو اوردن
نیکا: خب بریم پایین بخوریم
ارسلان: ننننن تو باس استراحت کنی من دلم نمیخاد بچم چیزیش بشهع
نیکا: بچههههه؟!
30 تا کامنت🗿😂
#ارسلان#نیکا#دیانا#متین#ممد#پانیذ#عسل#رضا#مهراب#مهدیس#دپ#رمان#اکیپ#عاشقانه#شکست#مرگ
۶۱.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.