𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۵ پارت ۳
خلاصه منم باهاش همکاری کردم یعد سه دیقه احساس کمبود تنفس دیگه حتی اجازه ادامه بهم نداد و هولش دادم اونم مث اینکه راضی شد ول کنه
تند تند نفس نفس میزدیم و به هم نگاه میکردیم
_چه خبرت بود داشتم خفه میشدم
ته_نیاز داشتم خب
_کوفت
ته_وقتی نمیتونم باهات رابطه داشته باشم و مال خودم کنمت پس حداقل بوس کردن رو ازم محروم نکن
_خب......ببخشید ناراحت نشو
ته_چرا ناراحت شم
_به خاطر این حرفم
پمو تو بغلش کشید و سرم و نوازش میکرد
ته_من ناراحت نشدم ازت زندگیم
سرمو رو سینش گذاشته بودم که یهو صدای جیغ بلند و ترسناک یکی به گوش رسید
_یاخدا این کی بود
ته_چیهوپ بود😂🙂
_ینی چیشد؟
چند ثانیه بعد صداش میومد که با کسی دعوا میکرد
هوبی_خدا لعنتت کنه شوگا اخرم ترسیدم اخه چرا منو عذاب میدیننننن
شوگ_حالا چیزی نشده که ببخشید حالا
هوبی_مرگو ببخشید خودت که به چپتم غم نیست فک میکنی بقیه هم نمیترسن
شوگ_یااااا ادب داشته باش نمیبینی کلی ادم هسته
هوبی_ای حواسم نبود
شوگ_صداتم بیار پایین😂
بعد دیگه چیزی نگفتن
ته_از دست این هیونگ چندین بار هم براش اتفاق افتاده ولی ادب نشده
_وای جرررر😂
بعد قطار وایستاد و همه پیاده شدیم باهم
ته_اخیششش راحت شدما نفسم گرفت تو اون اتاق نیم متری
_آییش حودت پیشنهاد دادی
ته_پشیمون شدم
همه جمع شدیم پیش هم سوکی و جیمین هم اومدن و قیافه ی جفتشون در هم بود
جین_شونه های پهنم همه به لرز افتادن از بس ترسیدم
هوبی_من دارم برات تهیونگ خان صب کن بریم خوابگاه فقط تو و شوگا رو حلق اویز میکنم
شوگ_خدایا غلط کردم اصن اینو بردم
ته_هیونگ بخدا منو ببخش خودمم پشیمونم نفس تنگی گرفتم
نامی_حقته ادب بشی تا اینجور پیشنهاد های چرت و پرت ندی
_بچه ها حالا بریم ترن هوایی
هوبی_شما همتون دست به یکی کردین منو به کشتن بدی ارهههه؟
_شوخی بود جیهوپا ببخشید
کوک_یک جایی بریم که خوش بگذره نه همه بترسن
سونجین_نظرتون راجب ماشین برقی چیه؟
هوبی_اون عالیه بزن بریم
حلاصه همه باهم رفتیم قسمت ماشین برقی و تو صف واستادیم زیاد طولانی نبود همون حین سوکی صدام کرر
سوکی_اونی یک چیزی میخوام بت بگم
_چیشده چاگیا؟
سوکی_میشه من با تو بیام؟ینی با تو یک ماشین باشم؟
_اما من با تهیونگ میرم اونی شرمنده خب چرا با جیمین نمیری؟
سوکی_خ.خب احساس راحتی ندارم پیشش
_خب تنها بشین تو یک ماشین
سوکی_عر راست میگی اوکی😂🗿
نوبتمون شد نشستیم همگی من و ته شوگا و هوپ کوک و سونجین نامی و جین جیمین و سوکی هم که هرکدوم تو یک ماشین بودن نمیدونم اینا چشون شده از وقتس که از قطار پیاده شدن حالشون گرفتس باید بفهمم چیشده
هی برخورد میکردیم به ماشین های دیگه و میخندیدیم خیلی خوش گذشت تهیونگ راننده بود منم فسلم میگرفتم از همه حتی از تهیونگ که راننده بود هم میگرفتم.......
تند تند نفس نفس میزدیم و به هم نگاه میکردیم
_چه خبرت بود داشتم خفه میشدم
ته_نیاز داشتم خب
_کوفت
ته_وقتی نمیتونم باهات رابطه داشته باشم و مال خودم کنمت پس حداقل بوس کردن رو ازم محروم نکن
_خب......ببخشید ناراحت نشو
ته_چرا ناراحت شم
_به خاطر این حرفم
پمو تو بغلش کشید و سرم و نوازش میکرد
ته_من ناراحت نشدم ازت زندگیم
سرمو رو سینش گذاشته بودم که یهو صدای جیغ بلند و ترسناک یکی به گوش رسید
_یاخدا این کی بود
ته_چیهوپ بود😂🙂
_ینی چیشد؟
چند ثانیه بعد صداش میومد که با کسی دعوا میکرد
هوبی_خدا لعنتت کنه شوگا اخرم ترسیدم اخه چرا منو عذاب میدیننننن
شوگ_حالا چیزی نشده که ببخشید حالا
هوبی_مرگو ببخشید خودت که به چپتم غم نیست فک میکنی بقیه هم نمیترسن
شوگ_یااااا ادب داشته باش نمیبینی کلی ادم هسته
هوبی_ای حواسم نبود
شوگ_صداتم بیار پایین😂
بعد دیگه چیزی نگفتن
ته_از دست این هیونگ چندین بار هم براش اتفاق افتاده ولی ادب نشده
_وای جرررر😂
بعد قطار وایستاد و همه پیاده شدیم باهم
ته_اخیششش راحت شدما نفسم گرفت تو اون اتاق نیم متری
_آییش حودت پیشنهاد دادی
ته_پشیمون شدم
همه جمع شدیم پیش هم سوکی و جیمین هم اومدن و قیافه ی جفتشون در هم بود
جین_شونه های پهنم همه به لرز افتادن از بس ترسیدم
هوبی_من دارم برات تهیونگ خان صب کن بریم خوابگاه فقط تو و شوگا رو حلق اویز میکنم
شوگ_خدایا غلط کردم اصن اینو بردم
ته_هیونگ بخدا منو ببخش خودمم پشیمونم نفس تنگی گرفتم
نامی_حقته ادب بشی تا اینجور پیشنهاد های چرت و پرت ندی
_بچه ها حالا بریم ترن هوایی
هوبی_شما همتون دست به یکی کردین منو به کشتن بدی ارهههه؟
_شوخی بود جیهوپا ببخشید
کوک_یک جایی بریم که خوش بگذره نه همه بترسن
سونجین_نظرتون راجب ماشین برقی چیه؟
هوبی_اون عالیه بزن بریم
حلاصه همه باهم رفتیم قسمت ماشین برقی و تو صف واستادیم زیاد طولانی نبود همون حین سوکی صدام کرر
سوکی_اونی یک چیزی میخوام بت بگم
_چیشده چاگیا؟
سوکی_میشه من با تو بیام؟ینی با تو یک ماشین باشم؟
_اما من با تهیونگ میرم اونی شرمنده خب چرا با جیمین نمیری؟
سوکی_خ.خب احساس راحتی ندارم پیشش
_خب تنها بشین تو یک ماشین
سوکی_عر راست میگی اوکی😂🗿
نوبتمون شد نشستیم همگی من و ته شوگا و هوپ کوک و سونجین نامی و جین جیمین و سوکی هم که هرکدوم تو یک ماشین بودن نمیدونم اینا چشون شده از وقتس که از قطار پیاده شدن حالشون گرفتس باید بفهمم چیشده
هی برخورد میکردیم به ماشین های دیگه و میخندیدیم خیلی خوش گذشت تهیونگ راننده بود منم فسلم میگرفتم از همه حتی از تهیونگ که راننده بود هم میگرفتم.......
۱۷.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.